خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

همیشه قصه رفتن نیست.یه جایی خوبه برگردی

يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۹ ب.ظ
بعضی وقتا که از فاز کلاس میام بیرون و تک تک بچه ها رو نگاه می کنم با دیدن حالتاشون به شدت خندم می گیره...

مخصوصا امروز که اصن انگار هممون تو یه خلسه ی خاصی بودیم

زنگ اول حسابان داشتیم بحث روی یه سری توابع بود بعد دبیرمون برگشته میگه :این تابع یه درجه میره جلو بعد...
رضا : بعد دوباره یه درجه میره عقب
 کل کلاس منفجر میشه بعد دبیرمون قیافش:| شده بود... مونده بود خدایا اینا چشونه؟ الان دارن به چی میخندن؟ روانین!

بعد دینی داشتیم خوب بود با خانوم جعفری راحت تر بودیم یکم با حال خرابمون کنار میاد معمولا

نسترن اینا یه قاب عکس موزیکال دسشون بود ... بعد در عین جدیت تدریس اینو کوک می کردن زل می زدیم بهش با یه لبخند ملیح
بعد تموم میشد هار هار می خندیدیم

خانوم: بذاریدش کنار
نسترن: خانوم میشه این پخش باشه و درس بدید؟
من:  باور کنید تاثیر گذاری رو به حد اکثر می رسونه...

خلاصه مجبور شدن بذارنش کنار

بحث در مورد احادیث جعلی بود

یه حدیث هس که میگه هر کس ربیع الاول رو به من خبر بده از اهل بهشته

دبیر: خب آخه ینی چی؟ مگه میشه همچین چیزی؟ این حدیث داستان داره ...
من: خانوم؟ آخه خیلی رواااجههه!!!

_ چی؟

من: رواجه! رواج! خیلی رواجه بین مردم

بعد هی به نظرم میامد که این کلمه بد می چرخه تو دهن ولی نمی فهمیدم اشتباهش کجاس...

خانوم جعفری: آهان .بله متاسفانه خیلی رایجه ...

من با لحن بسیار سوالی:  رووواااج؟؟؟؟
نسترن: خودش کمرش شکست:))

بچه ها: خب خانوم حالا داستانش چیه؟؟

ببینید یه روز پیامبر با مردم در مسجد نشسته بودن بعد پیامبر گفتن که کسی که الان ازین در وارد میشه جایگاهش در جنته

بعد مردم پا شدن رفتن بیرون دوباره برگشتن

کلاس دوباره منفجر میشه 
خانوم: بله خود پیامبر هم خندیدن به این کار مردم و گفتن که الان کسی وارد میشه که خبر ربیع الاول رو میده و اهل بهشته و حالا ابوذر وارد شد و باقی داستان

باز دوباره ادامه ی درس ...
حوصلم سر رفت و نگا کردم ببینم بچه ها چکار می کنن
مریم طبق معمول مشغول طراحی چهره بود ... من نمی دونم چرا هیچ پیشرفتی هم نمی کنه در این زمینه... هر بار قزمیت ر از قبل می کشه
مهدیه داشت ازون طرح خفناش می کشید... بعد یه کاری می کرد که فک کنم خودش متوجه نمیشد ولی من میدیدم خندم می گرفت... نیم ساعت یه بار اتودشو میاورد بالا جلو چشش خیره میشد بهش و می رفت تو خلسه ی عرفانی:)) ( مهدیه منو ببخش:دی)


زنگ آخرم که کارنامه دادن
من نمی دونم چه **خل بازی ایه یاد گرفتن امتحان نگرفته کارنامه میدن عنترا...  نمرات پایین رو با ماژیک نارنجی هایلایت کرده بودن

اکثر کارنامه ها 75الی 90 درصد مساحتشون نارنجی بود کلن!


رسیدم خونه مامانم یه دسبند نشونم داده میگه اینو بابات امروز برات خریده
ازونجایی که من کاملا بر خلاف مادرم هیچ توجهی به طلا ندارم اصلا برام جذاب نیس به گفتن یه"خب" اکتفا کردم

بعد مامانم ناراحت شد گفت حداقل ازش تشکر کن

منم خیلی طوطی وار رفتم دقیقا بهش گفتم : پدر عزیز از دستبند زیبایی که برایم خریداری کردی کمال تشکر را ابراز می کنم!!

بعد بابام پرسید: خوشال شدی؟

هی نمیذارن من دهنم بسته بمونه

گفتم فعلا در برهه ای از زندگیم هستم که هیچ چیزی خوشحالم نمی کنه...

شاید نباید می گفتم اما باید می فهمیدن دیگه خودشون...


نظرات  (۸)

اصن یه وضی بود امروز
چرا اتفاقا خودم حالیم میشد (: دلم تنگ شده بود براش این چن روزه جا مونده بود کلاس ندیده بودمش
امتحان فیزیک رو بگو ک|:
به بنی امیه هم گره خوردم :|
اغفالمم کردید دیگه
شالمم جا گذاشتم تازه

هیچی دیگه نمونده :|

پاسخ:
:)) خیلی باحال بود آقا

نمی دونم فهمیدی یا نه من یه ربع مونده به زنگ به خانوم گفتم دیگه نمی تونم...برگه رو دادم امدم بیرون.
اوه اوه بدون شالت خوابت می بره؟:)

آقا مبارکاااا:))
درود عمه جان
میخواستم به ترتیب راحب پست نظرامو بگم یادم رفا :|||
متأسفانه این برهه زمانی خیلی بده
کنکور :||||||
نمیدونم چرا دقیقا تو زمان کنکور دانش اموزا دیگه معلمارو ادم حساب نمیکنن و هر کسی سر کلاس کار خودشو میکنه :))))))

پاسخ:
درودعلیکم  :دی 
واقعا دوران مزخرفیه
اها اینو یادم رفت
نمره های بد رو که با رنگ نارنجی نباید مشخص کنن
یه رنگ دیگه پیشنهاد بدید بهشون :)))))
پاسخ:
والا بعید میدونم هایلایتر اون رنگی تو بازار باشه  
نارنجی نزدیک ترین رنگ به رنگ مد نظر شما بود دیگه:دی 
۲۳ آذر ۹۴ ، ۰۵:۳۸ مریم دابت
😂😂😂😂😂نرگس عن من کلا دو هفتس دارم طرح میکشم یه شبه که خوب نمیشه عبضی😒تازه چشمای امروزیه خیلی قشنگ شد😒تو دماغ مشکل دارم خو تقصیر منم نیست چند درصد ادما دماغشون قشنگه مگه؟😂😂😂😂
پاسخ:
چطور تو بحث کردن همه چیزو آرمانی فرض میکنی؟؟ مماخ ها رو هم ایده آل بکش خو:دی 

به قول خانوم جعفری ریاضی من میگم رواج شما باید بفهمید منظورم رایجه.

بزار حرفی از کار نامه نزنم

پاسخ:
وااالااا
۲۴ آذر ۹۴ ، ۱۰:۳۴ مریم دابت
خو وقتی هم کلاسیام شمایید و جلو روم چش قشنگه فقط واسه همین چشارو خوب میکشم اگه خودم هم کلاسی خودم بودم اونوقت دماغو خوب میکشیدم😂😂😂
پاسخ:
میرم عمل می کنم به خاطر تو :)) 
همگلاسی های علفی خودمین!!!
ایشالا بزودی منم ب جمعتون اضافه میشم :))
پاسخ:
عه مهرنوشششش. سلااام.  خوبی؟؟؟ 
۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۴:۵۱ مریم دابت
😂خیلی اقایی😂😂
پاسخ:
خواهش می کنم :دی 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">