خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

صبورم که باشم... نه! طاقت ندارم

چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۹ ب.ظ

برای  مقابله با این همه  سردرگمی  

با این همه غم و عصبانیت که عجین شده با تک تک روز هام  

با این همه ترس از آینده  

با اینهمه اتفاق آزار دهنده  

با اینهمه آدم بی ملاحظه و بیشعور اطرافم  

با   غم نبودن اونایی که باید باشن و نیستن   

 برای سرپا موندن تو این شرایط گند حال به هم زن که پیجیده دور گلوم و هر لحظه محکم تر از قبل فشار میده   

برای طاقت آوردن زیر این همه استرس و تنش و فشار    

با این حجم از نمیدونم ها   

دنبال یه انگیزه ام فقط که بتونم ادامه بدم...   که سرپا نگهم داره    

انگیزه ای که دارم دنبالش کل زندگیم رو زیر و رو می کنم و پیداش نمی کنم   

خونه هم حتی دیگه خونه نیست و فقط چارتا آحر و سنگه  

       



خیلی وقته که خدا رو گم کردم   


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۴
دختر حاجی

آشفتگی

داغون

زندگی

نظرات  (۲)

یا خدا تورو 
پاسخ:
هاها تعبیر قشنگی بود ولی خب اون ک ب من نیاز نداره که بگرده پیدام کنه   

اگه ازدیدگاه اسطوره های یونان بهش نگاه کنیم ,چرا اوشونم به شما نیاز داره ,ولی خب اگه از دیدگاه دین و ایمون خودمون نگا کنیم ,نه خب چه نیازی!
حتی اگه از یه ور دیگه بش نگاه کنیم ,میشه گفت که خدا خودمونیم !پس تو خودتو گم کردی نع خدارو!
پ.ن:معلومه رد دادم نع؟حالا تو برو به تازا ایمان بیار
پاسخ:
اره واقعا رد وادی   
تارا رو هم ایمانمو از دیت دادم بش 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">