خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آدما» ثبت شده است

میزان ناراحتی پس از جدایی اصلن ربطی به این نداره که چقدر دوسش داشتی

بلکه بر می گرده به اینکه تو اول رفتی یا اینکه نه. ولت کرده و رفته

اینکه ترکت کرده باشه دردش خیلی بیشتر از اینه که ترکش کرده باشی

مساله عشق نیست. مساله غروره آدمه




+ امید حاجیلی تو اهنگ وای وای ه که قابلیت های صداش رو کاملا نمایان می کنه




۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۰
دختر حاجی

همیشه مصلحت سنجی برام جالب یوده 

و آدمایی که قدرت اینو دارن که جزییات رو فدای کلیات کنن برام قابل ستایش بودن   

این که بتونی تشخیص بدی چه چیزی در اولویته، جدای اینکه چه چیزی رو دوست داری... باید از بالا به همه چیز نگاه کنی   

منظورم اینه که اگر از دست دادن یه بخش کوچیک باعث حفظ اکثریت مجموعه بشه باید از دست دادن رو پذیرفت... به قیمت نجات کل... آدم هایی که اینو اجرا میکنن به نظرم خیلی با ارزش هستن     

کلن همیشه برای این ک یه چیزی رو به دست بیاری باید یه چیزایی رو از دست بدی   

مهمه ک بفهمی چه  انتخابی ارزششو داره که باقی گزینه ها رو فدا کنی   





+داغون ترین آدما اونایی هستن که بدون اطلاع از موضوعی در موردش حرف میزنن   

نمونش همین کنکوریا و جوجه دانشجوها با وبلاگای سیاسی ک به خودشون اجازه میدن با کمترین سطح اطلاعات کار مثلا وزیر رو ببرن زیر سوال ...  بزار حداقل بیست  سالت پر شه دوست من!  بفهمی سیاست رو با کدوم س می نویسن بعد بیا  در مورد این چیزا  نظر بده   . آدم تا یه جایی که اطلاعتش کامل نشده سنگین تره دهنشو  بسته نگه داره   

مرسی اه :دی 


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۱۴
دختر حاجی

درس چهارم : اگر وفاداری به معنای موندن پای کسی ک دیگه دوسش نداری باشه، واقعا چیز بیهوده ایه   


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۵۱
دختر حاجی

هر آدمی حقوق خاصی برای خودش داره در برابر دیگران


اگر من از کسی طلب کار باشم و بهم پولمو نده من حق دارم که بندازمش زندان

و کسی که از این حق قانونی خودش استفاده می کنه آدم بدی نیست


همین طور کسی که صدقه نمی ده هم آدم بدی نیست

یا کسی که بدی دیگرانو با بدی جواب میده هم آدم بدی نیست حتی

هر آدمی در رابطه با دیگران حقوقی داره که اجازه داره ازشون استفاده کنه

آدمی که از حقوقی ک در اختیارشه استفاده می کنه و به حقوق دیگران ضربه نمیزنه "از نظر من" روی خط صفر انسانیته

یعنی هیچ ارزشی نداره

ارزش انسان از جایی شروع میشه که روی حقوق خودش به خاطر دیگران پا میزاره

بخشش و فداکاریه که به انسان بها میده


در حالت کلی میخام بگم که :

درس سوم: آدم هایی که هیچ کار بدی انجام نمیدن تازه روی خط صفر هستن...  به محض انجام کارهای خوبه که عددت میره بالا 


والسلام علی من اتبع الهدی

:)



قصدم درس اخلاق دادن نبود فقط از دست آدمای اطرافم زیادی دلخورم



۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۵۲
دختر حاجی

درس اول: اگر کسی میخاد از زندگیتون بره سد راهش نشید، کمکش  کنید   حتی اگر دوسش دارید





+ این پست ها سری و ادامه دار میباشند


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۲۵
دختر حاجی

خب

از عشق و روابط گذشتیم و حالا به نظرم نوبت ازدواج و زندگی زناشوییه دیگه:))

سوالم اینه: از خود گذشتگی تا چه حد در زندگی مشترک جایزه؟ و تا چه حد لازمه؟


لطفا کمی به ازدواج های قدیمی اطرافتون فکر کنید ( مخصوصا اونایی که سنتی بودن و البته یه طرفش زنای سنتی)

از خیلی سال پیش زن های سنتی ایرانی برای من سوژه های مهمی بودن

به شدت دلم براشون می سوزه...

خوشحال شدن با یه دستبند طلا مثلا

نمیگم خوشحالی نداره فقط منظورم اینه که اکثریتشون زندگیشون پای چیزای کاملا بیخود می گذره

که البته بزرگترین دردسر زندگیشون بچه هاشون هستن و خیلی مواقع به خاطر اونا مجبورن شرایط خیلی سختی رو تحمل کنن


برگردیم سر از خود گذشتگی

نمی گم تا یه ناراحتی کوچیک پیش اومد سریع جدا شی

قطعا باید یه سازگاری از هر دو طرف نشون داده بشه

ولی اینکه یه زن اشتباهات و غرور و استبداد و خودشیفتگی و تعصب شدید و بی بند و باری مرد رو تحمل کنه واقعا درست نیست... حتی اگر به خاطر بچه هاش مجبور باشه بمونه

یا مثلا بدون سرپناه باشه

می دونی؟

زنی که سی ساله ک ازدواج کرده حتی اگر بچه هاش هم هر کدوم پی زندگی خودشون باشن باز بعد از سی سال یه وابستگی شدیدی داره ب همسرش و از طرفی اگر زن قدیمی باشه احتمالا هیچ پشتوانه ای هم نداره

ولی اینا خیلی نامردیه...

خیلی نامردیه ...

خیلی...

زن ها احمقن...

زن های ما کمبود های خیلی بزرگی دارن...

حفره های تو خالی زیادی دارن... عمیق... خیلی عمیق...

بزرگترین مقصر هم خودشونن که جایگاه و حقوق خودشونو نمی دونن

و اعتماد به نفس های بسیار بسیار بسیار پایین دارن

باز هم خودشون بیشتر از هر کسی مقصرند

ولی باز هم دلم براشون می سوزه ...



دلم نمیخاد در آینده زنی بشم که زندگیم رو فدای وابستگی کنم...

نمیخام ناراحتیم رو با ظرف شستن و غذا درست کردن فراموش کنم

نمیخام خودمو حبس کنم تو آشپزخونه

نمیخام به خاطر بچه م محکوم بشم به زندگی اجباری

نمیخام زنی بشم که خودم تو جوونیم دلم براش می سوخت









پ.ن: بیشعور تر از معلم فیزیک ما پیدا نمیشه .مرتیکه الدنگ وسط مغناطیس در مورد تراکم موهای بدن آقایون با ما حرف می زنه... عنتر...

ولی خدایی من تا حالا تو پسرا کسیو ندیدم که بتونه با این مهارت حرفای جفنگ و چرت و خالی بندی رو اینقدر جذاب تعریف کنه که یه لحظه به خودت میگی نکنه واقعا داره راست میگه

بعد برگشته میگه باید یه دور دیگه ازتون شهریه بگیریم چون ب جز فیزیک دارم بهتون درس زندگی هم میدم ... الاغ

آدم خجالت می کشه خب

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۳۱
دختر حاجی

1 )   کاملا قبول دارم هر چیزی تاوان داره

هر انتخابی یه بهایی داره

هر چیزیو که بخوای به دست بیاری باید یه چیزیو  متقابلا براش از دست بدی

به نظرم یه انتخاب خوب انتخابیه که اولا یه دید کلی از بها و تاوانش داشته باشی و دوما توان پرداخت بهاش رو داشته باشی و سوما با تاوانش بیارزه

به طور کلی سودش بیشتر از ضررش باشه



2) سر امتحان :  یکی از معاونا میاد داخل کلاس وسط امتحان حسابان

_ بچه ها یه چیزی بگم حواستون پرت میشه؟

کل بچه ها با هم: بـــــــــــلـــه  

معاون: مرض



دوباره سر جلسه امتحان مشغول شلوغ کردن و حرف زدنیم امتحان هنوز شروع نشده

 مراقب میاد تو: بچه ها اون یدونه کروموزوم اضافتونو بزارید تو جیبتون درست رفتار کنید

ما :|



3) می دونی

یه چیزی هست تو فکرم این روزا نمی دونمم چجوری بیانش کنم

در مورد روابط آدما

به خیلی از زوج های قدیمی که نیگاه می کنم می بینم اینا از نظر فکری اصن شبیه هم نیستن

اصلا برای هم ساخته نشدن... هیچ جوره... ولی خب وحشتناک وابسته ان به هم
و خب سی ساله که با همن

در مقابل مثلا یه زوج که هم دانشگاهین... هم رشته ان... دغدغه ی فکریشون شبیهه طرز فکرشون شبیهه

دو سال بیشتر نمی تونن با هم دووم بیارن

نمی دونم چجوری بگم

باعث میشه نتونم به خودم و احساساتم اعتماد کنم

اینکه اگه الان حاضرم برای یه نفر همه چیزمو بذارم از کجا معلوم بعد از چند ماه هنوزم حسم همون باشه

هیچ معیاری برای احساس حقیقی وجود نداره


4) جدا ازین که می تونم کسی رو با تمام بدی هاش دوست داشته باشم( نه همه رو)

ولی تو روابطم با آدما خیییلی ایده آل گرام

رفتار های اشتباه اکثر اطرافیان به قدری برام مشمئز کننده ست که حد نداره و بعضی وقتا خیلی به خودم فشار میارم که ظاهرم رو آروم نگه دارم و تحملشون کنم

خیلی برام زننده ست که آدما حد خودشونو نمی دونن... این قضیه به نظرم خیلی مهمه که آدم بدونه چه حقی داره ... خیلی مهمه که یه نفر محدوده ش رو بشناسه ... شعاعش رو بدونه ... بفهمه باید تو چه حدودی و تا چه بردی حر کت کنه, عمل کنه, رفتار کنه و حرف بزنه

بارها گفتم و باز هم میگم : مرز ها خیلی مهمن



5) دنبال یه لقب مناسب برای خودم در دنیای مجازی هستم

۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۴ ، ۱۴:۰۲
دختر حاجی

اطرافتو که نیگا کنی میبینی هر کسی داره واسه یه چیزی تلاش می کنه و می جنگه

هر کس یه هدفی داره

از اهداف خیلی شاخ و خفن گرفته تا اهداف مسخره

هر کسی تو زندگیش یه چیزی میخاد و به یه راهی داره براش سعی می کنه

هدف که میگم می تونه هر چیزی باشه

یکی داره تلاش می کنه که موقعیت شغلی ش رو ارتقا بده ... یکی داره مث خر درس می خونه واسه کنکور... یکی داره تلاش میکنه مادر یا پدر خوبی واسه بچه هاش باشه... همسر خوبی باشه... خانه دار خوبی باشه...

یکی داره سعی می کنه چندین هزار دوس پسر/ دخترشو یه جوری اداره کنه که متوجه همدیگه نشن...

یه زنی داره تمام تلاششو می کنه تا زودتر طلاق بگیره... مرد داره تلاش می کنه حضانت بچه رو بگیره

یه اسکلی حتی داره تمام تلاششو می کنه که با عدس و لپه کاردستی ش رو برا مدرسه حاضر کنه

یکی داره تلاش میکنه که به خداش نزدیک تر بشه

یکی داره در مردم آزاری تلاش می کنه...

میخام بگم منظورم از هدف همیناست...

یه چیزیو انتخاب می کنی و در راه رسیدن بهش قدم بر می داری و همین به زندگیت معنا میده... از سکون و رکود درت میاره...  یه چیزی ک بلند مدت راضی نگهت میداره

حالا هر چیزی که میخاد باشه... بزرگ یا کوچیک... درست یا غلط...مهم یا مسخره... مهم اینه که بهت احساس مفید بودن میده. که آره آقا من یه خاسته ای دارم و با حر حرکتی که انجام میدم به خواسته م نزدیک تر میشم...


این وسط من هیچی ندارم که بتونه بیشتر از یه روز راضی نگهم داره

یه روز که میگم حداکثر بازه ی زمانیشه تازه

واقعن هیچی ندارم

می دونم احتمالا میاید از امیدواری و نشاط برام صحبت می کنید

ولی امروز با خودم گفتم تنها دلیلی که مانع تموم کردن این زندگی میشه ترس از اینه که بعدش قراره چی بشه 

از یه طرف متنفرم از این رکود و از یه طرف  اینرسی م انقدر شدیده که قدرت بهم زدنشو ندارم



از نرگس در حالی که معلقه بین زمین و هوا

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۱:۳۲
دختر حاجی

احسان :  میدونی نرگس؟ اگه یه پسر 22 ساله داشتم حتمن مجبورش می کردم با تو ازدواج کنه!   


من :   ینی اگه 21 سالش بود دیگه ازش نمیخواستی باهام ازدواج کنه؟ 

خنده ی حضار  


احسان:   نه   :|     فقط 22 سال!!!       

 من: به هر حال من با فامیل ازدواج نمی کنم مرسی از پیشنهادت:دی 


+ ینی ازون دست پسر عمه هاست که با تمام وجود فکر میکنه من ب شدت پایبند به ادب و فرهنگ و شخصیت هستم!   هر دفه ام منو میبینه میگه قدت بلند شده    

لازم به ذکره الان فقط یه بچه ی یه ساله داره  و اینهمه امیدواره بنده با پسر 22 سالش مزدوج بشم!!    


++ باور کنید من هیچوقت تو زندگیم الکی تظاهر ب با ادبی و با وقاری نکردم... نمیدونم چرا همه فک می کنن من خیلی خانومم! 

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۴ ، ۱۶:۰۱
دختر حاجی

تنها قسمت خوب فیلم این دیالوگ بود:    

مردم احتیاج دارن به یه چیز غیر قابل توضیح باور داشته باشن  تا زندگی براشون قابل تحمل تر بشه   



+ آینده ی روشنی را پیش روی سینا شبانخانی میبینیم... :) 

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۲۱:۳۶
دختر حاجی