خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آدما» ثبت شده است

 در مورد دو عده از آدم ها نظر من با بقیه متفاوته 


دسته ی اول اون عده از ادمای محبوب که به صورت زیر پوستی تو ژستن و مدام در حال شو آف 

ینی از سوراخ جورابشون گرفته تاااا کلماتی ک به کار میبرن... بلا استثنا همشون با ژست خاص ساختگی خودشون به کار برده میشه 

اینا در نگاه اول خیلی جذاب به نظر میان 

یعنی اصلا انگار خاص ترین آدم دنیا جلوته 

ولی نهایتا حال ادمو بهم میزنن 

این دسته در نظر عوام خیلی محبوب و برای من غیر قابل تحمل هستن 



دسته ی دوم 

آدمایی که خودشونن 

حرفشونو راحت در جایگاه مناسب میزنن 

و بهت هیچ وقت اجازه نمیدن که پاتو از جایگاهی ک برات هست فراتر بذاری و اصطلاحا پاتو از گلیمت دراز تر کنی

احتمالا به خاطر رفتار ب ظاهر تلخشون زیادی نا محبوب و نا هنجار ب نظر می رسن و دوستای زیادی ندارن 

معمولا اگر کاری بهشون نداشته باشی کاری بهت ندارن... 

با ابنا نمیشه راحت رابطه برقرار کرد ولی رابطه باهاشون از سالم ترین انواع رابطه هاست

بر خلاف دیگران این عده زیادی برای من خوشایند هستن چون تکلیف آدم باهاشون کاملا مشخصه 



+ ایده آل ترین حالت اینه که هر کس حد خودش رو بدونه و به طور جدی به چارچوبی ک براش وجود داره پایبند باشه   


++ از وقتی من وبلاگ نویسی رو شروع کردم واقعا دارم گلوی خودمو پاره میکنم که آقا جان! بدانید و بفهمید! تو رابطه با آدما مهم ترین چیز مرز ها هستن... هر کس دور خودش یه خطی داره  که اگه دیگری واردش بشه دیگه تا تهش همه چی خراب میشه.. .  و همچنان هیچکس به هیچ جاش نمیگیره





۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۲۹
دختر حاجی

نیازمندیم به عربده های آرش... 



+دنبال چی بودی تو رابطمون با موچین؟!   

آخه موچین!؟! 


++  چند روزه هی میپرسه چته؟ چرا یه جوری ای؟   و من هیچ جوابی ندارم بدم.  خب خوبه ک یه نفر اینقدر آدمو درک میکنه ولی از یه طرفم خوب نیس کسی اینقدر بلدت باشه. راه فرار نداری دیگه 


+++دارم کتاب وضعیت آخر رو میخونم...  خیلی خیلی خوبه. از این جهت ک بهت توانایی تحلیل رفتار هات رو میده .  خوبه ک بفهمی ریشه و انگیزه ی هر کارت چیه  


++++گروه رستاک یه عضو داره ب اسم سپهر سعادتی که خیلی خوبه :دی    و متاسفانه این سپهر خان ظاهرا راه ارتباطی اعم از تلگرام و اینستاگرام  بهش وجود نداره :)   



- داشتم فکر می کردم چقدر از ارزش ها و خط قرمز های اخلاقی ک در گذشته خیلی روشون حساس بودم الان دیگه هیچ اهمیتی برام نداره.   قبح خیلی از بدی ها برام ریخته.  شوق خیلی خوبی ها از بین رفته. و اینکه هرجی میگذره جارچوب های زندگیم سست تر میشه. خب این  خیلی چیز خوبی نیست...   هر چند آدم خیلی آزاد تر و بی مانع تر میشه تو زندگی ولی خب خیلی چیزا رو هم از دست میده...  که بدست آآوردن دوباره شون راحت نیست   


--  دیشب خواب میدیدم یه برادر دیگه دارم .  کاملا تاثیر همون فیلمی بود که خودتون میدونید...  :دی   

ولی جالبه که قبل اون فیلم هم من بارها خواب دیدم ک یه برادر دیگه دارم ک ازم بزرگتره.  و هیچ وقت خواب داشتن خاهر ندیدم.  و خوشحالم ک خاهر ندارم.  تحمل خاهر خیلی سخت تر از تحمل برادره... 



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۱۶
دختر حاجی

خیلی سخته که عاشق یه آدم معمولی باشی و از دستش بدی   

کوچه ها، پیاده رو ها، خیابون ها و مغازه ها پر از آدم ها و چیزهای معمولی ن که میتونن باعث شن که یادش بیفتی.... 



بعدن نوشت : چرا احساس می کنم تو این دو سه سال اخیر قد یه عمر زمان گذشته برام؟   در عین اینکه همش مثل یه چشم برهم زدن بوده؟!   چه چیزی میتونه این پارادوکس مسخره رو توجیه کنه؟   


بعدن نوشت 2 :  جواب امتحانای  رانسیل هنوز نیامده . بنابراین، عنوان به افتخار استاد :)) 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۵ ، ۱۸:۴۱
دختر حاجی

تو چشمام زل زد و گفت به روح بابام   

می دونستم چقدر پدرشو دوست داشته...   با خودم گفتم یه جوری با اعتماد نگاهش کن که دلش قرص بشه.  بفهمه باورش کردی. ولی ته دلم حواسم بود که احتمالا راستشو نمیگه.   اصن مگه میشه که راستشو بگه.  توازنی که میگه رو نمیتونه برقرار کنه . ولی تو یه جوری نگاهش کن که مثلا باور کردی   

اون موقع بود که فهمیدم اووووه. چقدر بد بینی و بی اعتمادی تو دلم رسوب کرده بود و خبر نداشتم  . 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۱۸:۰۸
دختر حاجی

جدن بعضی مرد ها خیلی جالبن  

محبتشون رو فقط با خرید کردن برای یه نفر بهش نشون میدن  

یه جوری که یه خرید اساسی رو حتی ترجیح میدن به یه قربونت برم ساده    

در صورتیکه که خانوما معمولا ترجیحشون همون جمله ی محبت آمیزه  

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۵ ، ۱۸:۰۵
دختر حاجی

این گفته ی خود حسین است که : مثل من با مثل یزید بیعت نمیکند  

آیا حسن که با معاویه صلح نامه امضا کرد مثل حسین نبود؟   یا نسبت به برادرش جایگاه پایین تری داشت؟   یا معاویه مثل یزید نبود   

آیا حسین یک امام جدید بود که پس از پدر و برادرش آمد و تنها او قدرت خلق چنین حماسه ای را داشت؟    

یا شجاعت و حق طلبی بیشتری از پدر و برادرش داشت؟    

حسین نمود ظاهری پدر و برادرش بود...   حسین آنچه را که امامان قبل و پس از خودش بودند، نمایان کرد   

زیرا در شرایطی قرار گرفت که می توانست خود را آشکار کند و بشناساند   

آیا زمان حسین به ناگاه لشکری از نا کجا سر بر آورد و  آن طور کشت و غارت کرد؟ تنها مردمانی که میتوانستند آب بر دشمن فارغ از آنکه دشمن کیست،  ببندند فقط زمان حسین ووجود داشتند؟    

لشکر بیشماری که مقابلش به پا خواست تشکیل شده از تک تک مردم بود  

مردمی که از ابتدای آفرینش تا انتهای آن وجود داشته و خواهند داشت   

شرایط همان طور که ذات حسین را نمایان کرد، ذات مردم را هم نشان داد  

یزید و شمر و ابن سعد و ابن زیاد  چیزی جز یک تلنگر نبوده اند  

همان قدر که لعنت نثار آنها می شود، هزار برابرش باید نثار مردم شود   

زمان حادثه کربلا مردم دو نسل با آخرین پیامبرشان فاصله داشتند  

قصدم کلیشه بافی نیست ولی در این زمان که سالیان سال از آخرین پیامبر و امام ظاهر گذشته، اگر حسینی دوباره برخیزد  (شاید همان کسی که در تمام ادیان انتظارش را می کشند)   

چه تضمینی وجود دارد که یارانش از انگشتان دست تعداد بیشتری داشته باشند  ؟   

انسان اگر عبرت می گرفت  پس از  فرق شکافته ی علی و زهر خوراندن به حسن  ، دیگر با حسین این چنین نمی کرد   

من آدم مذهبی نیستم ولی نمی شود بر آنچه بر سر حسین آوردند(  و اگر بودیم احتمالا می آوردیم)   اشک نریخت  

حسین دیگر که قیام کند چند نفر از همین سینه زن های متعصب و گریان به لشکر یزید زمان می پیوندند؟   

آنچه انکار ناپذیر است این است که هدف حسین از به مسلخ کشاندن خود و تک تک خانواده اش،  گریاندن نسل  های بعد نبود  

باز هم فارغ از این که هنوز نمیدانم برای  تنهایی و مظلومیت حسین اشک می ریزیم یا از شدت ظلم یزیدیان  

بر این یا از آن بودن هم مساله ایست که به ریشه ی افکارمان بر می گردد   



 «خدایا مارا به چیزی آزمایش نکن که توانایی آنرا نداریم» 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۵ ، ۱۹:۵۰
دختر حاجی

نمیشه آدم ها و اتفاقاتی که در گذشتمون بودن رو دور بریزیم  

خواه ناخواه تاثیراتشون روی زندگی و شخصیت فعلیمون غیر قابل انکاره   

جایگاهشون ممکنه تو ذهن و قلب آدم تغییر کنه ولی موجودیتش همونه

گذشته ی هر کس جزیی از هویتشه    

چطوری میخوای یه قسمت از هویتت رو دفن کنی؟ چطوری میخوای انکارش کنی؟   

چطوری توقع دارید انکارش کنم؟ 



+ در حال گوش کردن آلبوم پاییز تنهایی و مرور یه سفر... با پیمان از تهران بر میگشتیم ک اینو گوش میدادم... 


++یادآوری کنم ک ب نظرم احسان خواجه امیری فوق العاده ست؟ 


+++ یک ساعت پیش با دوستان(مریم سحر نسترن مهرنوش) بحث مجازات گناهکارا بود. تو بحثای اینجوری درسته همه چرت و پرت زیاد میگن و حرفای خودشونو نقض میکنن ولی به نظرم مفیده. ذهن آدمو یکم باز می کنه

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۵ ، ۲۲:۲۶
دختر حاجی

با خوندن پست هیژده مبنی بر ازدواجش ، جدا از آرزوی خوشبختی و غافلگیر شدنم و مبارک باشه و لیلیلیلیلیلی  ...      

  از صبح دارم به این فکر می کنم به روزی  که خودم یا بکی از دوستای صمیمیم، چمی دونم مریم مهدیه ساده،   بیایم پست بزاریم داریم ترک تجرد می کنیم   

خیییلی برام مقوله ی عجیبیه    

نه خب برای دختر عمه م!   یا مثلا داییم   

برای خودمون... 

میفهمید چی میگم؟   

هیژده رو کاریش ندارم  به خاطر سنش  و خب اینمه من صرفا یه خاننده بودم براش

ولی باور نکردنیه  برام در مورد دوستام...    هم نسلی هام...  بلاگر هایی ک میخونم شون...   کلا کسایی که خودم رو یه جوری هم فاز میبینم باهاشون  

یه دوستی داشتم  که رابطمون به هم خورد   

بعد از فک کنم دو سال یا کمتر، یادم نیس چرا ولی بهش پیام دادم و بین حرفامون گفت ازدواج کرده   

خب ازدواج در کل اینقدر ا هم عجیب نیس  

ولی ما یه دوره هر دومون دبیرستانی بودیم و موقعی ک من این خبر رو شنیدم ایشون یه پسر بیست ساله بود   

اصن هضم نشدنی بود برای من این قضیه   

و برای خودم  

واقعا الان سن فکر کردن بهش نیست  

ولی چون همین تابستون یکی از اقوام دور مامانم که دو سال از من کوچیکتر و از لحاظ قدی دو سوم منه با یه پسر بیست و هفت ساله ی پولدار ازدواج کرد به خودم اجازه میدم فکر کنم درموردش   

اینقدر برام ترسناکه که وقتی مثلا میشینم درموردش رویاپردازی کنم تهش به این میرسم که وقتی همه منتظرن بگم:با اجازه ی بزرگ تر ها بله  ،     میگم نه   و از سر سفره ی عقد فرار  می کنم    

یا مثلا بعد از عروسی  ماشین یارو رو برمیداذم میرم یه شهر دیگه که تنهاییم تموم نشه    

باز هم تکرار میکنم واقعا خیلی ترسناکه   

تقسیم کردن خصوصی ترین لحظه هات با کسی که از قضا خودت نیستی !   اونم برای منی که انقدر سخت با دیگران کنار میایم    

دوستای عزیزم...  بیاید هیچ وقت ازدواج نکنیم :))    نسل ما واقعا نسل ازدواج کردن نیست      





+ هیژده خوش قلم  عزیز. حس عجیبیه که کسی که هممون پست هاش رو خونده بودیم و رادیوهاش رو گوش کرده بودیم و کاریکاتور هاش رو دیده بودیم

  الان متاهل شده.  این جا هم بهت تبریک میگم...  هر چند به نظرم خیلی حزن انگیره که دیگه نخوای بنویسی ولی قطعا ما از حس خوشبختی تو خوشحال میشیم حتی اگر بخای از فضای وبلاگ نویسی خارج بشی.  با اینکه اینجا رو نمیخونی ولی ارزش این رو داشت که تو یه پست جداگانه هم بهت تبریک بگم. 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۷
دختر حاجی

امروز در خدمتتون هستم با یک مبحث بسیار مهم:  با ازدواج عشق سابق خود چگونه کنار بیاییم


ببینید دوستان این توصیه ها رو باید برید 15 دقیقه ای سیصد هزار تومن پول بدید برای شنیدنش پس خواهش می کنم خوب دقت کنید



خب

به محض شنیدن خبر ازدواج عشق سابقتون دورتون رو از ادمای دیگه خلوت کنید

برای مثال از جمع های خانوادگی و دوستانه بیاید بیرون و تو خلوت خودتون باشین

یه عکس دو نفره ی خیلی لاولی وار ازشون پیدا کنید و بزارید جلوی چشمتون

شما 24 ساعت فرصت دارید

اگر دختر هستید در حالی که به عکسشون زل زدید زار بزنید و از  ته دل گریه کنید ... فراموش نکنید شما فقط 24 ساعت برای عذاداری فرصت دارید

میتونید تا 5 ساعت رو گریه کنید (ترجیحا با صدای بلند تا راحت تخلیه بشید) خیلی سریع بعد از گریه( یا حتی در حال گریه) برید وبلاگ و صفحات اجتماعیتون رو خالی کنید از هر گونه پستی که ممکنه شما رو یادش بندازه

و اگر دفتری دارید که براش نوشتید سریعا بسوزونید و خاکسترشو بریزید دور

هر وسیله ای که باعث میشه یادش بیفتید یا هدایایی که بهتون داده رو بریزید دور

تمام عکساش رو پاک کنید

چتاتون رو پاک کنید

شمارشو پاک کنید


اگر پسر هستید
و دوست ندارید گریه کنید

1) اگر سنتون زیر 22 سال هست: دو لیوان گل گاو زبان بنوشید:دی و بخوابید

2) اگر بین 22 تا 27 سال هستید برید تا جایی که می تونید سیگار بکشید (در حالی که چشمتون روی عکس دو نفره ثابته) ولی دقت کنید که دیگه بعد از 24 ساعت حق لب زدن به سیگار رو ندارید

3) اگر از 27 سال سنتون بیشتره در صورت تمایل می تونید فقط در اون 24 ساعت کمی الکل هم مصرف کنید  ( تاکید می کنم همراه تماشای عکس دو نفره)


دقت کنید که این اتفاق عوارضی هم داره


یک هفته و حتی بیشتر دچار بی خوابی بی اشتهایی و در برخی موارد اسهالی یا یبوست خواهید شد

اگر بیش از دو هفته طول کشی  به یک دکتر عمومی مراجعه کنید


سعی کنید تا حد ممکن با هیچ کس در این مورد درددل نکنید  
ولی به دوستان نزدیکتون تذکر بدید که حق ندارن دیگه به اون شخص اشاره کنن


حتی حق ندارید تو اعماق ذهنتون هم با اسم کوچیک بهش فکر کنید

هر وقت ذهنتون به طرفش منحرف شد به خودتون به شدت تذکر بدید که الان همون آدم شوهر-زن یکی دیگه ست


از گوش کردن آهنگ های شکست عشقی به شدت پرهیز کنید ( تاکید می کنم به شدت پرهیز کنید)

اگر موزیک خونتون خیلی کم شد سراغ خواننده هایی مث امید جهان- سندی - امید حاجیلی - حامد پهلان و ... برید

هر چند بهتره ک همونا رو هم گوش ندید چون ب هر حال احساساتتون بر انگیخته میشه


از نوشته ها ی چس ناله و دلتنگی و این گلشعرا به شدت پرهیز کنید


شما بعد از اون 24 ساعت حق ندارید ذره ای ابراز دلتنگی کنید

خودتون رو الکی شاد نشون بدید تا یه مدت بعدش کم کم عادت می کنید که دوباره لبخند بزنید


به خودتون و دیگران به هیچ وجه اجازه ندید به اون شخص و همسرش بی احترامی بشه

حتی سخاوتنمدانه برای خوش بختیشون دعا کنید . این نکته به بهبود عذاب وجدان شما از علاقه ی قبلیتون کمک می کنه


نکته ی بسیار مهمی وجود داره : بعد از شنیدن خبر ازدواجش نرید تو خیابون دنبال عشق جدید بگردید:)) 

کمی استراحت بدید به خودتون...


اصلا دنبال این نباشید که بفهمید عایا همسرش از شما سر تره یا نه

معمولا خصوصیات میکرو خیلی تاثیر گذاری وجود داره که کشفش برای شما ممکن نیست پس خودتون رو اذیت نکنید

تاکید می کنم بعد از اون 24 ساعت ابراز ناراحتیتون به هیچ وجه مجاز نیست


مشکی پوش نشید بلکه رنگ لباساتون رو شاد تر کنید حتی

اگه دخترید می تونید موهاتونو کوتاه کنید تا تنوع ایجاد بشه

به شدت بپردازید به درس و کارهای مفید و سرگرم کننده

عن اخلاق نشید و به همه چیز پوزخند نزنید

شبایی که خوابتون نمیبره بشینید گیم او ترونز ببینید :)

از دیدن سریال های عاشقانه پرهیز کنید ولی

به زوج های توی خیابان هم خصمانه نگاه نکنید

بعد از اون 24 ساعت ابدا سراغ اون عکس دو نفره نرید


خب دیگه فک کنم نیم ساعت شد ... ششصد هزار تومن منو رد کنید بیاد:دی


۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۴
دختر حاجی

اگر والدین فرزندشون رو بیش از حد وابسته بار بیارن و بهش اجازه ی استقلال ندن ،  از مسئولیت پذیری و درد کشیدن محرومش میکنن   

و این ظلم بسیار بزرگیه 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۰
دختر حاجی