خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزمره» ثبت شده است

امروز بالاخره آخرین امتحان رو دادیم  و تموم شد و من الان رسمن یک کنکوری هستم

با لباس فرم که از جلسه امدیم بیرون یه سری پسر دبیرستانی از کنارمون رد شدن. یکیشون گفت اینا رو نبین الان انقد ضایعن ها. اینا شاخای اینستا ن

بعد با خودمون فک کردیم فهمیدیم که ما حتی شاخای اینستا هم نیسیم

بعدشم با مهدیه رفتیم آب سیب خوردیم قبل خونه رفتن ( البته مهدیه شیر نارگیل خورد) :دی

عصر هم با مریم و مهدیه و خواهرش رفتیم یه کافه ی خوشگل ( و البته کلی گرون:دی) یه لیوان آب هندونه هم قد خودمون خوردیم

فقط هم خودمون تو کافه بودیم

بعد من کشف کردم که چقد آقایی که تو یه آشپزخونه ی خوشگل داره ابمیوه میگیره صحنه ی جذابی می سازه:))

البته مریم مسخره م کرد که به اون جایی که یارو می رفت خوراکی ها رو آماده می کرد می گم آشپز خونه ...

مریم آب میوه ش رو دوست نداشت می گفت حالا که پول دادم باید یه لذتی ببرم بعد با نی فوت می کرد توش قل قل حباب بالا میامد

رسیدم خونه هم یه مقدار خیلی زیادی هندونه خوردم دوباره

بعد مامانم غروب شیر موز درست کرد برام دیگه فرار می کردم رسما

حساسیت هم گرفتم پوستم کلی قرمز شده می خاره...

پگاه هم چارشنبه میاد و مریم احتمالا الان تو راه شماله

کلی هم وزن اضافه کردم و هر کس میبینه منو اول میگه تپل شدی:(

ماه رمضون برنامه دارم دوباره به نی قلیونی گذشته م برسم هر چند زن پسر عمم میگه صورتت پر شده خوب شدی

عسل هم گه بازی دراورد و نیامد باهامون

همچنان منتظرم خاهر مهدیه عکسایی که امروز گرفتیم رو بفرسته برام ولی آنلاین نمیشه:)

رو میزی ترمه ی خفن محبوب مامانمو با خودکار سبز رنگ کردم موقع حرف زدن با تلفن

دیشب با دو تا قهوه و دو تا کاپوچینو تا ساعت 4:17 صبح بیدار بودم

تا یکم خوابم گرفت بابام شروع کرد به نماز صبح خوندن با صدای بلند

از امتحان که آمدم هم دو ساعت خابیدم

اصن چرا دارم انقدر روزمره می نویسم؟؟

 ناراحتم که بدمست اینقد کمرنگ شده... از بلاگر های محبوبم بود ( و هست قطعا) لعنت به این شرایطی که اینقدر سفت و سخت دورمون پیچیده

و هیژدهی که یک سال یه بار نظر تایید می کنه:(






حالا شما به عکس خودمون تو در نگاه نکنید خود درو دریابید:دی


۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۳
دختر حاجی