خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کشفیات» ثبت شده است

داستان در مورد دو تا برادره. یکیشون تو شهر طلا فروش میشه و یکیشون  دور از جامعه زاهد میشه    

یه روز زاهد تصمیم میگیره بره دیدن برادرش. میره شهر و  برای اینکه خودشو به برادرش ثابت کنه با یک آبکش از رودخونه آب بر میداره و میزنه به میخ دیوار مغازه ی برادر طلا فروش، بدون اینکه آب درون آبکش بریزه   

برادر طلا فروش یه فکری به سرش میزنه و مغازشو برای چند ساعت میسپره دست برادر زاهد  

تو این مدت چند تا خانوم میان تو مغازه و خرید میکنن و از زاهد میخان میخان خودش براشون گردنبند و دستبند رو بندازه  

چند تای اولی رو نگاهشون نمیکنه بالاخره طاقت نمیاره و گناه آلود به یکی از زن ها نگاه می کنه. همون لحظه آب درون آب کش پایین میریزه و نقشه ی برادر طلا فروش به نتیجه می رسه  

نتیجه ی اخلاقی اینه که وقتی در معرض گناه هستی و گناه نمیکنی ارزش داری. نه وقتی اختیار گناه نداری.   

داشتیم در مورد این داستان حرف میزدیم   

ایمان : چرا نمیخای یه سری چیزا رو بپذیری؟    

پوریا : این حتی ذره ای هم به واقعیت نزدیک نیست  

من: ببین پوریا،  یه چیزایی هست که اون چیزا... 

پوریا:بی ادب بی تربیت!  در مورد اون چیزای زشت حرف نزن!    


:))    

میخواستم بگم یه چیزایی با اینکه دور از واقعیت هستن فقط قراره یه نکته هایی رو برسونن. نیاز نیس حتمن واقعی باشه  

نمیدونم منظور م رو از (چیز)   چی برداشت کرد   :)) 


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۶
دختر حاجی

همیشه مصلحت سنجی برام جالب یوده 

و آدمایی که قدرت اینو دارن که جزییات رو فدای کلیات کنن برام قابل ستایش بودن   

این که بتونی تشخیص بدی چه چیزی در اولویته، جدای اینکه چه چیزی رو دوست داری... باید از بالا به همه چیز نگاه کنی   

منظورم اینه که اگر از دست دادن یه بخش کوچیک باعث حفظ اکثریت مجموعه بشه باید از دست دادن رو پذیرفت... به قیمت نجات کل... آدم هایی که اینو اجرا میکنن به نظرم خیلی با ارزش هستن     

کلن همیشه برای این ک یه چیزی رو به دست بیاری باید یه چیزایی رو از دست بدی   

مهمه ک بفهمی چه  انتخابی ارزششو داره که باقی گزینه ها رو فدا کنی   





+داغون ترین آدما اونایی هستن که بدون اطلاع از موضوعی در موردش حرف میزنن   

نمونش همین کنکوریا و جوجه دانشجوها با وبلاگای سیاسی ک به خودشون اجازه میدن با کمترین سطح اطلاعات کار مثلا وزیر رو ببرن زیر سوال ...  بزار حداقل بیست  سالت پر شه دوست من!  بفهمی سیاست رو با کدوم س می نویسن بعد بیا  در مورد این چیزا  نظر بده   . آدم تا یه جایی که اطلاعتش کامل نشده سنگین تره دهنشو  بسته نگه داره   

مرسی اه :دی 


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۱۴
دختر حاجی

- احمقانه ست خب. من ناراحتم الان!  فک کن یه نفر رو هشت ماه دوس داشته باشی بعد بفهمی هم ج*ن*س  گ-ر-ا ست     

احساس اون مورچه ایو دارم که بعد چند وقت فهمیده کسی ک عاشقش بوده تفاله چاییه   

+ ینی الان تو مورچه ای؟   

# ولش کن بابا  

- اصن تو به من بگو! یه آقای با شخصیت وقتی میشینه کنار همکارش دستشو میزاره رو پای همکارش؟؟   

+بستگی داره چه جور با شخصیتی باشه   

# اصن به تو ربطی نداره! راس میگی برو اصلاحش کن  

- چرا خب!  اگه خبر ازدواجشو میشنیدم کمتر ناراحت میشدم    

#من باز مردارو درک میکنم ولی زنارو اصلن نمیتونم درک کنم   

- قبلا گفته بودی مردارو نمی تونی درک کنی ولی زنارو میتونی درک کنی   

#ایی! آخه چطور می تونن لذت ببرن  

+حتمن لذت میبرن ک اینجورین. مرض ندارن که   

#ایییی چندشااا  

- مجبور نیستی تصور کنی که دقیقا چکار میکنن   

#دقیقا دارم تصویر سازی میکنم ایییی چطور ممکنه آخه   چندشا   

- فکرشو بکن اونا هم در مورد ما همین نظرو دارن! تو جمع خودشون میگن ایییی چندشای کصافط حال ب هم زن!  چطور میتونن  با غیر هم جنس خودشون باشن؟ اه اه اه! 

+.و#     :))     



پ. ن: دوستان مطلع لطفا اسمی از شخص خاصی نبرید :دی 


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۲
دختر حاجی

خب

از عشق و روابط گذشتیم و حالا به نظرم نوبت ازدواج و زندگی زناشوییه دیگه:))

سوالم اینه: از خود گذشتگی تا چه حد در زندگی مشترک جایزه؟ و تا چه حد لازمه؟


لطفا کمی به ازدواج های قدیمی اطرافتون فکر کنید ( مخصوصا اونایی که سنتی بودن و البته یه طرفش زنای سنتی)

از خیلی سال پیش زن های سنتی ایرانی برای من سوژه های مهمی بودن

به شدت دلم براشون می سوزه...

خوشحال شدن با یه دستبند طلا مثلا

نمیگم خوشحالی نداره فقط منظورم اینه که اکثریتشون زندگیشون پای چیزای کاملا بیخود می گذره

که البته بزرگترین دردسر زندگیشون بچه هاشون هستن و خیلی مواقع به خاطر اونا مجبورن شرایط خیلی سختی رو تحمل کنن


برگردیم سر از خود گذشتگی

نمی گم تا یه ناراحتی کوچیک پیش اومد سریع جدا شی

قطعا باید یه سازگاری از هر دو طرف نشون داده بشه

ولی اینکه یه زن اشتباهات و غرور و استبداد و خودشیفتگی و تعصب شدید و بی بند و باری مرد رو تحمل کنه واقعا درست نیست... حتی اگر به خاطر بچه هاش مجبور باشه بمونه

یا مثلا بدون سرپناه باشه

می دونی؟

زنی که سی ساله ک ازدواج کرده حتی اگر بچه هاش هم هر کدوم پی زندگی خودشون باشن باز بعد از سی سال یه وابستگی شدیدی داره ب همسرش و از طرفی اگر زن قدیمی باشه احتمالا هیچ پشتوانه ای هم نداره

ولی اینا خیلی نامردیه...

خیلی نامردیه ...

خیلی...

زن ها احمقن...

زن های ما کمبود های خیلی بزرگی دارن...

حفره های تو خالی زیادی دارن... عمیق... خیلی عمیق...

بزرگترین مقصر هم خودشونن که جایگاه و حقوق خودشونو نمی دونن

و اعتماد به نفس های بسیار بسیار بسیار پایین دارن

باز هم خودشون بیشتر از هر کسی مقصرند

ولی باز هم دلم براشون می سوزه ...



دلم نمیخاد در آینده زنی بشم که زندگیم رو فدای وابستگی کنم...

نمیخام ناراحتیم رو با ظرف شستن و غذا درست کردن فراموش کنم

نمیخام خودمو حبس کنم تو آشپزخونه

نمیخام به خاطر بچه م محکوم بشم به زندگی اجباری

نمیخام زنی بشم که خودم تو جوونیم دلم براش می سوخت









پ.ن: بیشعور تر از معلم فیزیک ما پیدا نمیشه .مرتیکه الدنگ وسط مغناطیس در مورد تراکم موهای بدن آقایون با ما حرف می زنه... عنتر...

ولی خدایی من تا حالا تو پسرا کسیو ندیدم که بتونه با این مهارت حرفای جفنگ و چرت و خالی بندی رو اینقدر جذاب تعریف کنه که یه لحظه به خودت میگی نکنه واقعا داره راست میگه

بعد برگشته میگه باید یه دور دیگه ازتون شهریه بگیریم چون ب جز فیزیک دارم بهتون درس زندگی هم میدم ... الاغ

آدم خجالت می کشه خب

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۳۱
دختر حاجی

سر کلاس ادبیات پس از حمالی هایی که دبیر محترم از بنده کشید بالاخره راضی به درس دادن شد

درس قسمتی از منظومه ی ویس و رامین بود

قبل از درس دادن گفت میخام قبلش یه چیزی بهتون بگم که معمولا هیچ دبیری به دانش آموزاش نمیگه

خلاصه ... فهمیدیم که بلههه  ... بازم مشکل اخلاقی


سر کار خانوم مهرنوش ما رو صدا کرد و فرمود ویس و رامین "زاب سنج مه"(بر عکس از چپ به راست بخانید) بودن

ما هم کلی تعجب کردیم

و منتظر شدیم ببینیم که دبیرمونم همینو میگه یا نه

بعد دبیرمون گفت که رامین عموی ویس بوده 

سپس جناب ویکی پدیا فرمودن که:

 


به طور خیلی خیلی خلاصه موضوع داستان عبارتست از: عشق متقابل ****** و افسار گسیختهٔ دختری به نام ویس با برادر شاه «موبد» به‌نام رامین، که البته ویس در عقد شاه «موبد» است و سخت از این پیوند ناراضی‌است.



حالا ما موندیم به حرف کی اعتماد کنیم


+ البته نظریه ی مهرنوش کاملا لغو شد  




اینم لینک ویکی پدیا خدمت شما: کلیک


۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۴ ، ۲۰:۴۲
دختر حاجی

با توجه به فصل زمستان و بیماری های متعددی که برای همه ی ما پیش می آید و با توجه به سر رفتگی حوصله ی اینجانب و تلاش برای گریز از مطالعه برای امتحانات ترم قصد دارم از همین تریبون اختراع جدید خویش را به همگان معرفی کنم


از همه ی شما سوال دارم

زمان سرما خوردگی پیش از هر چیز به سراغ کدام داروهای شیمیایی می روید؟

ها ؟ چی ؟ بله کاملا درسته... دو قرص گنده ی گرد مزخرف و تلخ استامینوفن و قرص سرما خوردگی

برای همه پیش آمده قرص تو گلوشون گیر کرده و طعم تلخ حناق مانندش تمام دهنشون رو فرا گرفته

اما دیگر نگران نباشید

من اینجا هستم تا تمام مشکلات شما رو حل کنم

با محصول جدید شرکت داروسازی " بچه های حاجی به جز پسران"  که در واقع با یک حساب سر انگشتی معادل همون " دختر حاجی " خالی میشه دیگر هیچ مشکلی نخواهید داشت

با این محصول به جای دو قرص کله گنده فقط یک کپسول سهل القورت بخورید

این محصول دارای یک روکش بسیار زیبا و رومانتیک صورتی است

دیگر تلخی قرص هارا حس نخواهید کرد

درمان سرما خوردگی فقط با یک کپسول کوچولو و زیبا


در ادامه ی مطلب طرز تهیه ش رو براتون توضیح خواهم داد


ابتدا یک کپسول مولتی ویتامین صورتی رنگ را از ورقه ی خود در آورده و آنرا خالی کنید

سپس یک قرص استامینوفن و یک قرص سرماخوردگی بزرگسال را از ورقه ی خود در بیاورید

دو قرص نام برده را با یک چاقو ی آدم کشی( دقت کنید هیچ وسیله ی دیگری اعم از میوه خوری یا گوشت کوب پذیرفته نیست)  قرص هارا تا حد ممکن خرد کنید




در عکس بالا پودر قرص ها به صورت جدا گانه , جلد کپسول, چاقوی پودر کن و آستین سازنده را مشاهده می کنید  


سپس پودر ها را با یکدیگر مخلوط کرده با چاقو درون کپسول ریخته  و در کپسول را ببندید

داروی شما آماده است

کاملا تضمینی
با قیمت هفت هزار و ششصد و پنجاه تومان 
:))



در عکس بالا کپسول آماده و باقیمانده ی مخلوط دارو و چاقو همچنان آستین سازنده قابل مشاهده می باشد
۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۱۲:۰۰
دختر حاجی