هر چی می کشیم از هورمونه
1 ) کاملا قبول دارم هر چیزی تاوان داره
هر انتخابی یه بهایی داره
هر چیزیو که بخوای به دست بیاری باید یه چیزیو متقابلا براش از دست بدی
به نظرم یه انتخاب خوب انتخابیه که اولا یه دید کلی از بها و تاوانش داشته باشی و دوما توان پرداخت بهاش رو داشته باشی و سوما با تاوانش بیارزه
به طور کلی سودش بیشتر از ضررش باشه
2) سر امتحان : یکی از معاونا میاد داخل کلاس وسط امتحان حسابان
_ بچه ها یه چیزی بگم حواستون پرت میشه؟
کل بچه ها با هم: بـــــــــــلـــه
معاون: مرض
دوباره سر جلسه امتحان مشغول شلوغ کردن و حرف زدنیم امتحان هنوز شروع نشده
مراقب میاد تو: بچه ها اون یدونه کروموزوم اضافتونو بزارید تو جیبتون درست رفتار کنید
ما :|
3) می دونی
یه چیزی هست تو فکرم این روزا نمی دونمم چجوری بیانش کنم
در مورد روابط آدما
به خیلی از زوج های قدیمی که نیگاه می کنم می بینم اینا از نظر فکری اصن شبیه هم نیستن
اصلا برای هم ساخته نشدن... هیچ جوره... ولی خب وحشتناک وابسته ان به هم
و خب سی ساله که با همن
در مقابل مثلا یه زوج که هم دانشگاهین... هم رشته ان... دغدغه ی فکریشون شبیهه طرز فکرشون شبیهه
دو سال بیشتر نمی تونن با هم دووم بیارن
نمی دونم چجوری بگم
باعث میشه نتونم به خودم و احساساتم اعتماد کنم
اینکه اگه الان حاضرم برای یه نفر همه چیزمو بذارم از کجا معلوم بعد از چند ماه هنوزم حسم همون باشه
هیچ معیاری برای احساس حقیقی وجود نداره
4) جدا ازین که می تونم کسی رو با تمام بدی هاش دوست داشته باشم( نه همه رو)
ولی تو روابطم با آدما خیییلی ایده آل گرام
رفتار های اشتباه اکثر اطرافیان به قدری برام مشمئز کننده ست که حد نداره و بعضی وقتا خیلی به خودم فشار میارم که ظاهرم رو آروم نگه دارم و تحملشون کنم
خیلی برام زننده ست که آدما حد خودشونو نمی دونن... این قضیه به نظرم خیلی مهمه که آدم بدونه چه حقی داره ... خیلی مهمه که یه نفر محدوده ش رو بشناسه ... شعاعش رو بدونه ... بفهمه باید تو چه حدودی و تا چه بردی حر کت کنه, عمل کنه, رفتار کنه و حرف بزنه
بارها گفتم و باز هم میگم : مرز ها خیلی مهمن
5) دنبال یه لقب مناسب برای خودم در دنیای مجازی هستم
واسه همین که قدیمیا میگن قبل از ازدواج چشمات رو باز کن و بعد ازدواج چشمات رو ببند. عاقلانه ازدواج کن عاشقانه زندگی کن.
همین دختر حاجی قشنگه ها!