اغلب تبعات یک چیز خیلی مهم تر از خودشه
و گاهی تبعات یک چیز صرفا ساخته ی اوهام ماست
مثلا وقتی چیزی رو نداری ولی امید داری که یه روزی مالکش باشی
زمانی که حتی امید داشتنش رو از دست میدی خیلی ناراحت تر از قبل میشی
در صورتی که ناراحتی ت احمقانه ست
اگه قبلا با نداشتنش زندگی کردی از این به بعد هم میتونی ادامه بدی
یعنی از دست دادن یک امید واهی هیچ اهمیتی در واقعیت نداره
ولی امان از این ذهن و احساساتی ک اینقدر اصرار دارن آدم رو گول بزنن.
نمی دونم این حقه از ذهن نشات میگیره یا از احساسات
این که میگن همه چیز درونیه یعنی انسان درون حباب حفه هاش میره و واقعیت رو کاملا تحریف شده به خورد خودش میده
ولی آیا واقعا همه چیز درونیه؟ واقعیات بی تاثیر ن؟ من که بعید می دونم
من که متنفرم از تحریف کردن واقعیتی که به طور ناخودآگاه انجام میدم
+ مث تو ی اسکل که اینقدر راحت از روی آستین لباس دس میزنی بهم ولی دست نمی دی باهام!