صبورم که باشم... نه! طاقت ندارم
چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۹ ب.ظ
برای مقابله با این همه سردرگمی
با این همه غم و عصبانیت که عجین شده با تک تک روز هام
با این همه ترس از آینده
با اینهمه اتفاق آزار دهنده
با اینهمه آدم بی ملاحظه و بیشعور اطرافم
با غم نبودن اونایی که باید باشن و نیستن
برای سرپا موندن تو این شرایط گند حال به هم زن که پیجیده دور گلوم و هر لحظه محکم تر از قبل فشار میده
برای طاقت آوردن زیر این همه استرس و تنش و فشار
با این حجم از نمیدونم ها
دنبال یه انگیزه ام فقط که بتونم ادامه بدم... که سرپا نگهم داره
انگیزه ای که دارم دنبالش کل زندگیم رو زیر و رو می کنم و پیداش نمی کنم
خونه هم حتی دیگه خونه نیست و فقط چارتا آحر و سنگه
خیلی وقته که خدا رو گم کردم