فرزاد: عشقت اگه منم، پس اون کیته؟
من : داداشیمه
فرزاد: عشقت اگه منم، پس اون کیته؟
من : داداشیمه
بگو
به همه بگو
که اون روز ا دیگه بر نمی گرده
بگو به همه بگو
دروغ میگه با من زندگی کرده
بگو که دیگه از ته دلش نمی خنده
بگو به هیچکی مث تو دیگه دل نمی بنده
+ به همه بگو از مسیح و آرشap
تنها قسمت خوب فیلم این دیالوگ بود:
مردم احتیاج دارن به یه چیز غیر قابل توضیح باور داشته باشن تا زندگی براشون قابل تحمل تر بشه
+ آینده ی روشنی را پیش روی سینا شبانخانی میبینیم... :)
مثلن مرو ای دوست محمد اصفهانی را گوش بدهی و نا نداشته باشی بلند شوی و هیچ کاری نتوانی انجام دهی....
تمام بدنم انگار از زیر کامیون بیرون کشیده شده... از جای جای وجودم داره درد میزنه بیرون: دی
+ امروز هر چند خوب شروع شد ولی روز مزخرفی بود... من انقدر که در بد اخلاقی و حال دیگرانو گرفتن مهارت دارم هیچوقت در مهربون بودن و سازگار بودن مهارت ندارم... ولی در عمل کاملا برعکسم چون به شدت جلوی خودمو می گیرم... امروز دلم میخاست دیگرانم اینو بفهمن ... نمی ارزید به اون همه دلخوری و گریه و داد و حرمت شکستن ...
بگذریم...
یه چیزهایی رو کلا باید فراموش کرد...
از هر شب بدون تو بیزارم
از وهم ها و این همه انکارم...
+ اگر آینه ای باشد که خود واقعی انسان هارا نشان دهد ، حتم دارم در آن یک پیرزن افسرده را خواهم دید
خواننده ی صدا قشنگ عزیز! ترانه سرای عزیز! لطفا اینقدر تاکید نکنید که(من هنوز همونم همونی که به خاطرت تو روهمه درومد)
و(هنوز همونم که میخای یکی مثل خدا تنها)
عشق کوفتیتون اگر از اخلاقیات سابق شما خوشش میامد ترکتون نمی کرد
من تضمین می کنم که ( عزیزم قول میدم عوض شم و تغییر مثبت کنم) بیشتر موثر باشه... شاید قافیه نداشته باشه ولی قطعا موثر تره
صدایم را به یاد آر … اگر آواز غمگینی به پا شد
من این شعر گرانم که … از ارزان و ارزانی جدا شد
من هر چه ام با تو زیبا ترم … بر عاشقت آفرینی بگو
تابیده ام من به شعر تنت … می خوانمت خط به خط مو به مو
بی تو و بی شب افروزی ماندنت
بی تب تند و پیراهنت
شک نکن من که هیچ … آسمان هم زمین می خورد
یک لحظه قبل از اینکه بری چک کن
خالی نباشه پاکت سیگارم
جوری برو که حس نکنم رفتی
وقتی برو که حال خوشی دارم