خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

گات

شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۳۳ ب.ظ

نمی دونم این فیلم دیدن من و ایمان اینجوری طلسم شده   

اون بار دختره راهبه بود، دختر خوبی بود، اصن اهل این کارا نبود!   آقا یه ربع از فیلم گذشت یهو لخت شد رفتن رو کار   

این دفعه دیگه به خدا انیمیشن بووود!  باز پنج دقیقه نگذشته وسط جنگ افتادن رو هم شروع کردن دیگهههه....     

از عجایب روزگار هم اینکه تو فرودگاه بهش گفتم نغمه ی آتش و یخ میخونم   اول یکم وعوا کرد بعد خودش بقیشو تعریف کرد برام.   امروز هم نشستیم گیم آف ترونز دیدیم . تحلیل کردیم، قرار شد من و پوریا بریم پیش جان اسنو   ایمان هم بره پیش دنریس کمک کنه  . بعد هم که جان و دنی شاید ازدواج کنن و من و پوری و ایمان متحد شیم :))    

اون صحنه ای ک دنریس معبد دوش کالین رو سوزوند:   

من: امیدوارم که لباس هاش هم مث خودش نسوز باشه   

ایمان :  امیدوار نباش زیاد! 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۰۶
دختر حاجی

نظرات  (۳)

باو این فیلمو چطور دسته جمعی میبینید :))
پاسخ:
بابا من که نمیخاستم...  دیگه ندار شدیم با هم تموم شد رفت
میخواید فیلم ببینید قبلش بپرس ما دیده باشیم بت لحظات صحنه دارشو بگیم تو یهو دست شویبت بگیره بری😂✋
پاسخ:
میگم دیگه. کلا ندار شدیم کل لایه های حجب و حیا بینمون از بین رفت
داداش منم گیر داده بیار این سریال رو با هم ببینیم.تا این لحظه که پیچوندمش از این به بعد و خدا به خیر بگذرونه :ا
پاسخ:
اصلنننن نکنی چنین کاریاااا   
تو داداش داشتی مگه؟!   اسمش چیه؟ ^_^ 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">