خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

دیدید آدما کابوس ها و خواب های سریالی دارن؟  

مثلا یه خواب رو از بچگیشون تا به حال چندین بار دیدن 

من دو تا کابوس سریالی دارم 

یکیشون فقط مخصوص به بچگی بود و خواب یه دزد بود که دنبالم میکرد و من میدویدم سمت خونه، می رسیدم به در باز خونمون ولی وقتی داخل خونه میرفتم، در بسته نمیشد 

که خب دیگه چند ساله که اصلا ندیدمش 

ولی یه دونه خواب دیگه هم وجود داره که هنوز ادامه داره و بدترین حس دنیاست 

شاید خنده دار به نظر بیاد ولی من کابوس بی نهایت رو میبینم 

نمی دونم چیه و چجوری برام اتفاق میفته... چندین بار تجربه ش کردم ولی واقعا با کلمه نمی تونم بگم چی میشه چون فقط حسه... مث شمردن خونه های یه صفحه ی شطرنجی که از چهار طرف ادامه داره... مث سقوط از یه بلندی که هیچ وقت به زمین نمیرسه ولی در عین حال ترس زمین خوردن همیشه باهاته... مثل تاریکی محض... سیاهی مطلق... 

من بی نهایت رو توی خواب لمس می کنم و این بدترین حس دنیاست...

میدونم باید یه کاری رو انجام بدم مثل شمردن یه چیزایی که نمی دونم چیه... با اینکه میدونم که اون چیزا بالاخره انتها داره ولی اینقدر زیاد و عظیمن که واقعا میشه بهش گفت بی نهایت... 

و جالبه هر وقت میخام بهش فکر کنم که واقعا چه اتفاقی میفته توی خوابم که من این حس ترسناک رو پیدا میکنم، فقط یه زمین شطرنجی میاد تو ذهنم...

مطمئنا نتونستم خوب بیانش کنم ولی خیلی زمینه ی ذهنی آزار دهنده ای رو به وجود میاره در من... حتی وقتی که میخام فکر کنم بهش... انگار که یه بعد چهارمه...




کابوس های سریالی شما چیه؟

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۲
دختر حاجی

بیشتر از یک ماهه میخام در مورد یه موضوعاتی ببنویسم که ذهنم به شدت درگیرشون شده تقریبا همیشه جلوی چشمم هستن   ولی هنوز هم که هنوزه افکارم منسجم نشدن و نمیتونم به راحتی مکتوبشون کنم. حتی همین الان هم بدم نمیاد بازم بی اعتنا باشم و بیخیالشون شم و چشمامو ببندم بلکه یکم دردشون کم بشه. ولی خب با امید به اینکه ذهنم سبک شه سعیم رو می کنم    

 اولیش در مورد مذهبی ها بود..آدم هایی از بین قشر مذهبی ها که اعتقاد دارن با دو رکعت نماز  دیگه حق قضاوت و حکم صادر کردن دارن.   

شک ندارم بزرگ ترین آسیب هایی که به دین وارد میشه  از طرف این قشره... خودشون دارن کاری می کنن که  آیینشون از درون پوسیده بشه...   تعصب...ذهن جامد... احساس  خلیفه ی خدا بودن...   حکم دادن... سخنرانی های کلیشه ای... ادعای معصومیت و از این قبیل خود شیفتگی ها از ویژگی های بارزشونه...     

یه سریشون به قدری اسکلن که ساده ترین اتفاق ها رو هم به ماورا مربوط می دونن و کلا اعتقادی به دلایل منطقی و علمی ندارن   

دیده شده که  خشکسالی، سیل، زلزله و سایر پدیده های طبیعی  رو عذاب الهی تلقی کردن    

در مورد بیماری:  اگر کسی دچار بیماری بشه بلا شک اون شخص به خاطر گناهانش مبتلا به مریضی شده. ولی اگر خودش بیمار بشه کلی خوشبحالشه و  حتمن خداوند قصد داشته بهش با رنج بیماری،  ارتقای درجه بده    

از نجس خوندن  افراد و کافر دونستنشون به خاطر مخالفت با تعصبات مضحکشون، ذره ای ابا ندارن... حتی  میتونن به جایی برسن که به اسم امام زمان شمشیر بردارن و سر از تن کسایی که قبول ندارن جدا کنن و اسم کارسونو بذارن جهاد در راه خدا... 

این آدما منفور ترین و مزخرف ترین قشر هستن که اسمشون دینداره   

وقتی از بالا به قضیه نگاه می کنم   دلم برای دین میسوزه که همچین دشمنای داخلی ای داره...          




موضوع دوم زن ها هستند... 

اگر جراتشو داشتم و اگر میتونستم از اقلیت صرف نظر کنم مینوشتم:  زن های احمق!!!و میذاشتمش عنوان!  ولی خب ددسته ای از زن ها وجود دارن که مانع از این کار میشه... من واقعا زن های ایرانی رو درک نمی کنم...  نمیدونم چطور مینونن اینقدر از ضعیف بودن لذت ببرن!    و البته در جایگاهی هم نیستم که تشخیص بدم  این ناشی از حماقت خودشونه یا ناشی از اجحافی که در حقشون  میشه ...   کافیه فقط یکم حواسمون رو به دوروبرمون جمع کنیم...  نمونه های زیادی هست... 

خیلی بیشتر باید در موردش توضیح بدم... و حرف های زیادی هم دارم اما احساس می کنم سرم مثل یه اتاقه از پونزده ها پسر بچه ریختن توش و از در و دیوارش بالا میرن... فعلا همینجا تمومش می کنم. 


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۲۲:۲۱
دختر حاجی

من ابدا آدم مذهبی ای نیستم ولی اعتقاد دارم یه آدم هایی هستن که حتی تو دیدار اول متوجه یه قدرت عجیبی تو وجودشون میشی... یه صلابت... یه استحکام

اینا همونایین که بدون ریا فقط از خدای بالا سرشون می ترسن

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۵۱
دختر حاجی