خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چرندیات» ثبت شده است

فرزاد:  عشقت اگه منم،  پس اون کیته؟     

من  : داداشیمه   

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۱۴
دختر حاجی

خب

از عشق و روابط گذشتیم و حالا به نظرم نوبت ازدواج و زندگی زناشوییه دیگه:))

سوالم اینه: از خود گذشتگی تا چه حد در زندگی مشترک جایزه؟ و تا چه حد لازمه؟


لطفا کمی به ازدواج های قدیمی اطرافتون فکر کنید ( مخصوصا اونایی که سنتی بودن و البته یه طرفش زنای سنتی)

از خیلی سال پیش زن های سنتی ایرانی برای من سوژه های مهمی بودن

به شدت دلم براشون می سوزه...

خوشحال شدن با یه دستبند طلا مثلا

نمیگم خوشحالی نداره فقط منظورم اینه که اکثریتشون زندگیشون پای چیزای کاملا بیخود می گذره

که البته بزرگترین دردسر زندگیشون بچه هاشون هستن و خیلی مواقع به خاطر اونا مجبورن شرایط خیلی سختی رو تحمل کنن


برگردیم سر از خود گذشتگی

نمی گم تا یه ناراحتی کوچیک پیش اومد سریع جدا شی

قطعا باید یه سازگاری از هر دو طرف نشون داده بشه

ولی اینکه یه زن اشتباهات و غرور و استبداد و خودشیفتگی و تعصب شدید و بی بند و باری مرد رو تحمل کنه واقعا درست نیست... حتی اگر به خاطر بچه هاش مجبور باشه بمونه

یا مثلا بدون سرپناه باشه

می دونی؟

زنی که سی ساله ک ازدواج کرده حتی اگر بچه هاش هم هر کدوم پی زندگی خودشون باشن باز بعد از سی سال یه وابستگی شدیدی داره ب همسرش و از طرفی اگر زن قدیمی باشه احتمالا هیچ پشتوانه ای هم نداره

ولی اینا خیلی نامردیه...

خیلی نامردیه ...

خیلی...

زن ها احمقن...

زن های ما کمبود های خیلی بزرگی دارن...

حفره های تو خالی زیادی دارن... عمیق... خیلی عمیق...

بزرگترین مقصر هم خودشونن که جایگاه و حقوق خودشونو نمی دونن

و اعتماد به نفس های بسیار بسیار بسیار پایین دارن

باز هم خودشون بیشتر از هر کسی مقصرند

ولی باز هم دلم براشون می سوزه ...



دلم نمیخاد در آینده زنی بشم که زندگیم رو فدای وابستگی کنم...

نمیخام ناراحتیم رو با ظرف شستن و غذا درست کردن فراموش کنم

نمیخام خودمو حبس کنم تو آشپزخونه

نمیخام به خاطر بچه م محکوم بشم به زندگی اجباری

نمیخام زنی بشم که خودم تو جوونیم دلم براش می سوخت









پ.ن: بیشعور تر از معلم فیزیک ما پیدا نمیشه .مرتیکه الدنگ وسط مغناطیس در مورد تراکم موهای بدن آقایون با ما حرف می زنه... عنتر...

ولی خدایی من تا حالا تو پسرا کسیو ندیدم که بتونه با این مهارت حرفای جفنگ و چرت و خالی بندی رو اینقدر جذاب تعریف کنه که یه لحظه به خودت میگی نکنه واقعا داره راست میگه

بعد برگشته میگه باید یه دور دیگه ازتون شهریه بگیریم چون ب جز فیزیک دارم بهتون درس زندگی هم میدم ... الاغ

آدم خجالت می کشه خب

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۳۱
دختر حاجی

سر کلاس ادبیات پس از حمالی هایی که دبیر محترم از بنده کشید بالاخره راضی به درس دادن شد

درس قسمتی از منظومه ی ویس و رامین بود

قبل از درس دادن گفت میخام قبلش یه چیزی بهتون بگم که معمولا هیچ دبیری به دانش آموزاش نمیگه

خلاصه ... فهمیدیم که بلههه  ... بازم مشکل اخلاقی


سر کار خانوم مهرنوش ما رو صدا کرد و فرمود ویس و رامین "زاب سنج مه"(بر عکس از چپ به راست بخانید) بودن

ما هم کلی تعجب کردیم

و منتظر شدیم ببینیم که دبیرمونم همینو میگه یا نه

بعد دبیرمون گفت که رامین عموی ویس بوده 

سپس جناب ویکی پدیا فرمودن که:

 


به طور خیلی خیلی خلاصه موضوع داستان عبارتست از: عشق متقابل ****** و افسار گسیختهٔ دختری به نام ویس با برادر شاه «موبد» به‌نام رامین، که البته ویس در عقد شاه «موبد» است و سخت از این پیوند ناراضی‌است.



حالا ما موندیم به حرف کی اعتماد کنیم


+ البته نظریه ی مهرنوش کاملا لغو شد  




اینم لینک ویکی پدیا خدمت شما: کلیک


۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۴ ، ۲۰:۴۲
دختر حاجی

با توجه به فصل زمستان و بیماری های متعددی که برای همه ی ما پیش می آید و با توجه به سر رفتگی حوصله ی اینجانب و تلاش برای گریز از مطالعه برای امتحانات ترم قصد دارم از همین تریبون اختراع جدید خویش را به همگان معرفی کنم


از همه ی شما سوال دارم

زمان سرما خوردگی پیش از هر چیز به سراغ کدام داروهای شیمیایی می روید؟

ها ؟ چی ؟ بله کاملا درسته... دو قرص گنده ی گرد مزخرف و تلخ استامینوفن و قرص سرما خوردگی

برای همه پیش آمده قرص تو گلوشون گیر کرده و طعم تلخ حناق مانندش تمام دهنشون رو فرا گرفته

اما دیگر نگران نباشید

من اینجا هستم تا تمام مشکلات شما رو حل کنم

با محصول جدید شرکت داروسازی " بچه های حاجی به جز پسران"  که در واقع با یک حساب سر انگشتی معادل همون " دختر حاجی " خالی میشه دیگر هیچ مشکلی نخواهید داشت

با این محصول به جای دو قرص کله گنده فقط یک کپسول سهل القورت بخورید

این محصول دارای یک روکش بسیار زیبا و رومانتیک صورتی است

دیگر تلخی قرص هارا حس نخواهید کرد

درمان سرما خوردگی فقط با یک کپسول کوچولو و زیبا


در ادامه ی مطلب طرز تهیه ش رو براتون توضیح خواهم داد


ابتدا یک کپسول مولتی ویتامین صورتی رنگ را از ورقه ی خود در آورده و آنرا خالی کنید

سپس یک قرص استامینوفن و یک قرص سرماخوردگی بزرگسال را از ورقه ی خود در بیاورید

دو قرص نام برده را با یک چاقو ی آدم کشی( دقت کنید هیچ وسیله ی دیگری اعم از میوه خوری یا گوشت کوب پذیرفته نیست)  قرص هارا تا حد ممکن خرد کنید




در عکس بالا پودر قرص ها به صورت جدا گانه , جلد کپسول, چاقوی پودر کن و آستین سازنده را مشاهده می کنید  


سپس پودر ها را با یکدیگر مخلوط کرده با چاقو درون کپسول ریخته  و در کپسول را ببندید

داروی شما آماده است

کاملا تضمینی
با قیمت هفت هزار و ششصد و پنجاه تومان 
:))



در عکس بالا کپسول آماده و باقیمانده ی مخلوط دارو و چاقو همچنان آستین سازنده قابل مشاهده می باشد
۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۱۲:۰۰
دختر حاجی


اینکه من چندیست به شدت ازین خوشم آمده هیچ!
اینکه اصن حال می کنم با صدای حرف زدنش هیچ!
اینکه پسر عموم بهش میگه کلمن هیچ!
اینکه مامانم میگه قیافش یه جوریه که انگار همیشه بغض داره هیچ!
اینکه زینب بهش میگه گالن اعتماد به نفس هیچ!
اینکه دختر عموم معتقده شبیه شرکه بازم هیچ!
آقا هربار حرف این میشه پگاه میگه :هی میگی پوریا من فک می کنم به داداشم چشم داری!!!!
:|


+ عکس از سایت هواداران پوریا حیدری

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۵
دختر حاجی


از بچگی تو کل لوازم آرایش من علاقه ی عجیب و وافری به این نوعش داشتم
۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۴
دختر حاجی