خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم» ثبت شده است

قسمت اول از فصل چهارم شرلوک رو که دیدم کلن نا امید شدم...   با خودم گفتم حیف این همه انتظار که برای چنین چیز مسخره ای بود   

 قسمت دوم رو که دیدم با خودم گفتم این تقریبن همون چیزیه که انتظار داشتم   

 با دیدن قسمت اول میشد فهمید که این فصل احساسات خیلی پر رنگ تر از فصل های قبل نقش ایفا می کنه  . و این به نظرم مسخره می آمد . مخصوصا اگر میخواستن  شرلوک هلمز رو با عشق درگیر کنن. بنابر این زیاد به قسمت های آینده ش امیدی نداشتم   . 

کارآگاه باید همون کسی میموند که به احساسات میگفت خطای انسانی  و اونو حاصل واکنش های شیمیایی بدن میدونست  

بعد با یه نوع احساسات غیر قابل انتظار رو به رو شدم  . 

فصل چهار شرلوک  معمای خود شرلوک بود و راستش من هنوزم کلی جوگیرشم    

و آره تو قسمت آخر ش گریه هم کردم 



+ حقیقتا من به شدت عاشق بندیکت و بازیشم...  انگاری که هیچ کس دیگه ای نمیتونست تا این حد  خود شرلوک هلمز باشه  ... لعنتی قیافش، صداش،  حرکاتش، طرز ادا کردن کلماتش ، نوع حرف زدنش، کاری که با چشماش انجام میده ...  همه چیزش عالیه   

++  ایمیتیشن گیم هم سند دیگریست بر بازی بی نظیر ش   

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۲۷
دختر حاجی

دیشب داشتیم فیلم تولد پگاهو نگاه می کردیم  :  

زمان : 16 سال پیش  

مکان : خونه مامان بزرگم 

افراد :  ما خانواده عمو و عمه ها و زیر شاخه هاشون   

موزیک داره پخش میشه و تقریبا همه اون وسط خیلی شیک دارن می رقصن  

منِ بسیار کوچک  بی توجه به همه دارم زیر دست و پا، دست می رنم و مثل فرفره می چرخم   

نیم ساعت به همبن منوال همه با هم می رقصن منم اون گوشه ها واسه خودم دس میزنم و حال می کنم. پگاهم داره به باباش غر میزنه که بغلش کنه  :))   لازم به ذکر که منو پگاه تو بچگی اصلا با هم خوب نبودیم و هم بازی اصلی من امیر حسین نوه ی عمم بود    

وقت باز کردن کادو ها   : 

امیر حسین در حال حسودی کردنه و سعی می کنه کادو های پگاهو بگیره) خیلی کوچولو بودیم خب)   

هورمزد چون به خاطر شلوغ کاری مامانش دعواش کرده به گوشه با قهر نشسته و کله ش رو کرده تو مبل  :))    

و اما من همچنان بدون ذره ای توجه به بقیه همچنان با نوای دست زدن فامیل دست می زنم و دور خودم می چرخم  

حالا ابن وسط هر کی هم میاد بغلم کنه با مثلا  منو ببره پیش پگاه محل نمیذارم   

فقط موقع فوت کردن شمع میرم فوت می کنم و دوباره واسه دست زدن میرم یه جای دبگه   

یه دور رقص دیگه  

پیمان هی سعی میکنه منو بنشونه ولی موفق نمیشه   

همه دارن کردی می رقصن 

پگاه غر می زنه 

من دارم زیر دست و پا دست میزنم و بی توجه به بقیه می چرخم  

همه پاهاشونو هماهنگ میارن بالا  

من اون وسط 

پای احسان از بغلم رد میشه و توجه نمی کنم. دوبتره همین اتفاق میفته...  احسان غرق شادیه و حواسش بهم نیست   

پای احسان با شتاااب بالا میاد...   

شوووت  

من از کادر خارج میشم :))  

صحنه ی بعدی 

من با شدت در حال گریه ام و ریحانه داره آرومم می کنه و همه ناراحتن  

یک ربع بعد :   دوباره همه دارن می رقصن و منم اون وسط بی توجه بهشون دارم دس می زنم و دور خودم می چرخم 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۵ ، ۱۰:۰۱
دختر حاجی

غلط کردی عاشق شدی لعنتی  

غلط کردی این پرده رو پس زدی 

یه رویا ازت تو سرم داشتم 

غلط کردی به رویاهام دس زدی 

... 


هیچ کس اینقدر (لعنتی) رو قشنگ تلفظ نمی کنه   

رستاک حلاج تنها کسیه که اینقدر دلچسب تو  آهنگاش فحش میده    





+ کاش می دونستم چرا تو دوران کنکور فیلم دیدن و کتاب متفرقه خوندن اینقدر لذت بخشه  


کتاب کوری رو خوندم.  باعث شد به دو تا چیز فکر کنم . اول اینکه اگر تو موقعیت کسی باشم که تنها کسیه که توانایی دیدن داره زندگی چجوریه.   و اینکه رفتار آدمایی که فکر میکنن هیچ کس اونا رو نمیبینه چه جوریه.   در کل جامعه بشری با زندگی حیوانی اونقدرا هم فاصله نداره به نظرم     


فیلم شاتر آیلند رو دیدم. عالی هم کمش بود واقعا. اصلا باعث میشه آدم شک کنه به خودش :))    بازی دیکاپریو هم نگم دیگه...  

کتاب مریخی رو  سحر بهم داد و خوندم.  خیلی بهتر از فیلمش بود.  فک کنم من واقعا تا این حد امید به رندگی نداشتم هیچ وقت.   حس عجیبی بود جنگیدنش برای زنده موندن. و قدرت ذهن...  

فیلم غرور و تعصب 2005.  خب راستش اونقدرا که مریم میگفت آقای دارسی  ِ فیلم جذاب نبود.   زیادی مبهوت بود.  دارسی ِ  کتاب خیلی بهتر بود  
فیلمش خیلی بریده بریده بود.   اگر کتابشو نمیخوندم تقریبن چیز زیادی نمیشد ازش فهمید.  ولی خوب بود. تهش رومانتیک بود دوس داشتم :دی 
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۵ ، ۱۳:۱۰
دختر حاجی
  





قلبم  :((



+ فیلم وفادار .قسمت سه از دایورجنت
و فردی که در عکس این طور آش و لاش مشاهده می فرمایید کسی نیست جز
 تعو جیمز (فور (توبایاس))
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۳
دختر حاجی

جدا از بازی عالی بندیکت در نقش آلن تیورینگ و علاقه ی بیش از حد من به این شخص







به نظرم فیلمی بود که ارزش دیدن داشت

بهترین صحنه هاش هم جایی بود که رمز کشف شد ولی ازش استفاده نکردن و به خاطر کلیت جرییات رو فدا کردن
و صحنه ی آخرش
اینکه می فهمی چنین آدمی با این قدرت فکر با وجود تمام خدماتی که انجام داد فقط به خاطر یک گرایش کاملا شخصی که حتی اگر انحراف هم باشه در برابر این همه استعداد به حساب نمیاد ,مجبور به خود کشی میشه

بگذریم که فقط نیم ساعت درگیر درست کردن زیر نویسش بودم چون بلد نبودم با کی ام کار کنم:دی




۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۴
دختر حاجی

در حال تعریف کردن فیلم revenant (از گور برخواسته)  برای مامانم با هیجان شدید  

مامانم:  این مزخرفات چیه میبینی آخه؟ اصن اینا برای سن تو خوب نیس ! از کی میگیری این فیلما رو؟    



آخه چرا اینجورین این مامانا؟    

عجب فیلمی بود هاااا

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۵۷
دختر حاجی

تنها قسمت خوب فیلم این دیالوگ بود:    

مردم احتیاج دارن به یه چیز غیر قابل توضیح باور داشته باشن  تا زندگی براشون قابل تحمل تر بشه   



+ آینده ی روشنی را پیش روی سینا شبانخانی میبینیم... :) 

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۲۱:۳۶
دختر حاجی

فیلم divergentرا دیدیم... 

اصن کاری ب محتوی و مضمون فیلم ندارم   

ینی اصن توجهی نکردم بش 

ولیییی پسره عجبببب چیزی بووود!!!   من هنوز تو کفشم!


فتبارک الله احسن الخالقین 

:)))    



با تشکر از مهرنوش ب خاطر فلش پر محتوا و ارزشمندش :دی 

۱۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۴ ، ۲۱:۵۰
دختر حاجی