خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چس ناله» ثبت شده است

تا  حاالا انقدر احساس سردرگمی و ناراحتی نکردم تو زندگی م  


نمی دونم شرایط درسیه یا اینکه کلن این سال همه ی شرایط دست به دست هم دادن ک درب داغونم کنن   

نمی دونم...    یه بغض و خشم و حال عجیبی دارم همش...  خنده هام فرارّن...  تا یکی میاد سمتم و یه حرف کوچیک می ززنه می پرم بهش...  دلم میخواد دور باشم از همه...     


از شما چه پنهون.  غریبه که نیستید...   بعضی وقتا دلم  عاشقانه نوشتن میخواد و نمی تونم...   دله دیگه..  عقل و منطقم حالیش نیست  ...  

تو خیابون که راه میرم یهو بی دلیل بغضم می گیره و دلم گریه میخواد...  و هی باید زور بزنم که این اشکای مسخره نریزه پایین   . که یهو چشمم نخوره به یه صحنه ای یا یه آدمی که یجوریه که ذهنمو میبره به یه جایی که...   ولش کن...    گفتنشم عذابه انگاری ...  

که هی دلم میخواد یکی رو پیدا کنم که انقدر قابل اعتماد و عاقل باشه که بگم بهش چمه این روزا...  که  همه ی دلتیل این حالمو بدون تعارف بهش بگم   

ولی نه اون آدمه پیدا میشه و نه واقعن خودم میدونم دلیل این حال و اوضاع چیه   

کاش یکی بود که همه چیزو می دونست 

یکی که میشد بهش گفت   

تو تار و پود مرا بلدی.... 





+ببخشید یه جوری شدم که نمیشه اومد سمتم   

خودم می دونم مث انبار باروتم   

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۱۷:۰۴
دختر حاجی

اره تو راس میگی  گور بابای منفی بافی و تلقین بد   

ولی دیگه تو همه ی لحظه هاش رو بودی  

خبر داشتی از حال تک تک روزام   

دیدی زار زدنامو 

بغض خفه کردنمو 

گره کردن مشتم رو 

دیدی تحمل کردنامو  

تو ک دیگه می دونی امسال از همون اولش چقد برام گند بود  

اینقدر که اصلن خاطرات خوبش یادم نمیاد

تو دیگه چرا؟!   

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۲۲:۲۳
دختر حاجی

پدر و مادر ها   

گول ظاهر خیر خواه و مهربونشونو نخورید   

اینا همون ظالمایی هستن  که این زنگی گند آشغال رو بهمون تحمیل کردن  

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۲۶
دختر حاجی

درس پجم: خونسردی اولین چیزیه ک در هر شرایطی باید رعایت بشه     




همین الان 

تو غروب آخرین چهارشنبه ی سال   

با صدای رستاک  

با یه بغض آخر سالی  

یه حسی 

یه ندایی 

داره زمزمه میکنه 

تهش هیچ چیز  امیدوار کننده ای وجود نداره  

تهش هیچ فرقی با الان نداره   

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۳۲
دختر حاجی

اطرافتو که نیگا کنی میبینی هر کسی داره واسه یه چیزی تلاش می کنه و می جنگه

هر کس یه هدفی داره

از اهداف خیلی شاخ و خفن گرفته تا اهداف مسخره

هر کسی تو زندگیش یه چیزی میخاد و به یه راهی داره براش سعی می کنه

هدف که میگم می تونه هر چیزی باشه

یکی داره تلاش می کنه که موقعیت شغلی ش رو ارتقا بده ... یکی داره مث خر درس می خونه واسه کنکور... یکی داره تلاش میکنه مادر یا پدر خوبی واسه بچه هاش باشه... همسر خوبی باشه... خانه دار خوبی باشه...

یکی داره سعی می کنه چندین هزار دوس پسر/ دخترشو یه جوری اداره کنه که متوجه همدیگه نشن...

یه زنی داره تمام تلاششو می کنه تا زودتر طلاق بگیره... مرد داره تلاش می کنه حضانت بچه رو بگیره

یه اسکلی حتی داره تمام تلاششو می کنه که با عدس و لپه کاردستی ش رو برا مدرسه حاضر کنه

یکی داره تلاش میکنه که به خداش نزدیک تر بشه

یکی داره در مردم آزاری تلاش می کنه...

میخام بگم منظورم از هدف همیناست...

یه چیزیو انتخاب می کنی و در راه رسیدن بهش قدم بر می داری و همین به زندگیت معنا میده... از سکون و رکود درت میاره...  یه چیزی ک بلند مدت راضی نگهت میداره

حالا هر چیزی که میخاد باشه... بزرگ یا کوچیک... درست یا غلط...مهم یا مسخره... مهم اینه که بهت احساس مفید بودن میده. که آره آقا من یه خاسته ای دارم و با حر حرکتی که انجام میدم به خواسته م نزدیک تر میشم...


این وسط من هیچی ندارم که بتونه بیشتر از یه روز راضی نگهم داره

یه روز که میگم حداکثر بازه ی زمانیشه تازه

واقعن هیچی ندارم

می دونم احتمالا میاید از امیدواری و نشاط برام صحبت می کنید

ولی امروز با خودم گفتم تنها دلیلی که مانع تموم کردن این زندگی میشه ترس از اینه که بعدش قراره چی بشه 

از یه طرف متنفرم از این رکود و از یه طرف  اینرسی م انقدر شدیده که قدرت بهم زدنشو ندارم



از نرگس در حالی که معلقه بین زمین و هوا

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۱:۳۲
دختر حاجی

میشه گفت اینقدری که تو این تابستون درس خوندم تو سال تحصیلی نخونده بودم

همیشه فک می کردم این بچه خرخونا خیلی زندگی هدفمند و مملو از نقاط روشن دارن

دو روز در هفته رو کلا نصف روز کلاسم ... کلاس نسبتا سنگین که وقتی می رسم خونه مث خرس زخمی میفتم

و روزای دیگه هم تقریبا کامل پره

با این همه به شدت احساس پوچی می کنم

نمی دونم این پوچی با چی برطرف میشه

+ دلم نمیخاد صرفا مصرف کننده باشم...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۳
دختر حاجی