خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

خارش مغزی

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدرسه» ثبت شده است

بعضی وقتا که از فاز کلاس میام بیرون و تک تک بچه ها رو نگاه می کنم با دیدن حالتاشون به شدت خندم می گیره...

مخصوصا امروز که اصن انگار هممون تو یه خلسه ی خاصی بودیم

زنگ اول حسابان داشتیم بحث روی یه سری توابع بود بعد دبیرمون برگشته میگه :این تابع یه درجه میره جلو بعد...
رضا : بعد دوباره یه درجه میره عقب
 کل کلاس منفجر میشه بعد دبیرمون قیافش:| شده بود... مونده بود خدایا اینا چشونه؟ الان دارن به چی میخندن؟ روانین!

بعد دینی داشتیم خوب بود با خانوم جعفری راحت تر بودیم یکم با حال خرابمون کنار میاد معمولا

نسترن اینا یه قاب عکس موزیکال دسشون بود ... بعد در عین جدیت تدریس اینو کوک می کردن زل می زدیم بهش با یه لبخند ملیح
بعد تموم میشد هار هار می خندیدیم

خانوم: بذاریدش کنار
نسترن: خانوم میشه این پخش باشه و درس بدید؟
من:  باور کنید تاثیر گذاری رو به حد اکثر می رسونه...

خلاصه مجبور شدن بذارنش کنار

بحث در مورد احادیث جعلی بود

یه حدیث هس که میگه هر کس ربیع الاول رو به من خبر بده از اهل بهشته

دبیر: خب آخه ینی چی؟ مگه میشه همچین چیزی؟ این حدیث داستان داره ...
من: خانوم؟ آخه خیلی رواااجههه!!!

_ چی؟

من: رواجه! رواج! خیلی رواجه بین مردم

بعد هی به نظرم میامد که این کلمه بد می چرخه تو دهن ولی نمی فهمیدم اشتباهش کجاس...

خانوم جعفری: آهان .بله متاسفانه خیلی رایجه ...

من با لحن بسیار سوالی:  رووواااج؟؟؟؟
نسترن: خودش کمرش شکست:))

بچه ها: خب خانوم حالا داستانش چیه؟؟

ببینید یه روز پیامبر با مردم در مسجد نشسته بودن بعد پیامبر گفتن که کسی که الان ازین در وارد میشه جایگاهش در جنته

بعد مردم پا شدن رفتن بیرون دوباره برگشتن

کلاس دوباره منفجر میشه 
خانوم: بله خود پیامبر هم خندیدن به این کار مردم و گفتن که الان کسی وارد میشه که خبر ربیع الاول رو میده و اهل بهشته و حالا ابوذر وارد شد و باقی داستان

باز دوباره ادامه ی درس ...
حوصلم سر رفت و نگا کردم ببینم بچه ها چکار می کنن
مریم طبق معمول مشغول طراحی چهره بود ... من نمی دونم چرا هیچ پیشرفتی هم نمی کنه در این زمینه... هر بار قزمیت ر از قبل می کشه
مهدیه داشت ازون طرح خفناش می کشید... بعد یه کاری می کرد که فک کنم خودش متوجه نمیشد ولی من میدیدم خندم می گرفت... نیم ساعت یه بار اتودشو میاورد بالا جلو چشش خیره میشد بهش و می رفت تو خلسه ی عرفانی:)) ( مهدیه منو ببخش:دی)


زنگ آخرم که کارنامه دادن
من نمی دونم چه **خل بازی ایه یاد گرفتن امتحان نگرفته کارنامه میدن عنترا...  نمرات پایین رو با ماژیک نارنجی هایلایت کرده بودن

اکثر کارنامه ها 75الی 90 درصد مساحتشون نارنجی بود کلن!


رسیدم خونه مامانم یه دسبند نشونم داده میگه اینو بابات امروز برات خریده
ازونجایی که من کاملا بر خلاف مادرم هیچ توجهی به طلا ندارم اصلا برام جذاب نیس به گفتن یه"خب" اکتفا کردم

بعد مامانم ناراحت شد گفت حداقل ازش تشکر کن

منم خیلی طوطی وار رفتم دقیقا بهش گفتم : پدر عزیز از دستبند زیبایی که برایم خریداری کردی کمال تشکر را ابراز می کنم!!

بعد بابام پرسید: خوشال شدی؟

هی نمیذارن من دهنم بسته بمونه

گفتم فعلا در برهه ای از زندگیم هستم که هیچ چیزی خوشحالم نمی کنه...

شاید نباید می گفتم اما باید می فهمیدن دیگه خودشون...


۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۲۰:۴۹
دختر حاجی

معلم ها!

آقای عمرانی دبیر هندسه ی ما

دکترای ریاضی از یکی از دانشگاه های آمریکا

خانوم میرهاشمی

دبیر ریاضی ما و دبیر هندسه ی چند تا کلاس

فردا امتحان هندسه داریم


از اولش شروع می کنم

جلسه ی اول

معلم با شعور با تجربه خودش می دونه که هر جوری باشه باز هم توسط دانش آموزان به سخره گرفته میشه

بگذریم

منتظر دبیر هندسه هستیم

یه آقای بسیار قد بلند بسیار متین وارد میشه:دی

بعد از گفتن اسمش درس رو شروع می کنه

آدم فوق العاده آرومیه...

عالی توضیح میده (بر عکس معلم های مردی ک تا حالا دیدم)

جلسه های اول در عین آرامش خیلی هم جدیه

یکم که می گذره یکم با هم خوب میشیم

تازه می فهمیم بلده لبخند هم بزنه

کلاسش همیشه بعد از زنگ ورزشه و همه بی نهایت خسته هستیم

خیلی خوب کار می کنه هم کتاب وزارتیو کامل میگه و هم سطح بالا کار می کنه

روشش دانشگاهیه ...یعنی خیلی اهمیت نمیده کسی گوش میده یا نه... ریز به ریز همه چیزو توضیح میده

امتحانات میان ترم در حد سطح کلاسه و سطحش نسبتا بالاست

ولی میگه امتحان خرداد رو راحت می گیره چون امکانش هست که یه وقت بگن تو کنکور نمرش تاثیر داره و اون وقت ما از مدارس عادی نمره های کمتری داریم و کارمون سخت تره

در این حد که به نظرم به عنوان معلم از لحاظ سطح علمی و اخلاق و روش تدریس واقعن چیزی کم نذاشت و دمش گرم



و اماااا

آآماااا

میرهاشمی

می تونم فقط فحش بدم اما این کارو نمی کنم

حتی توضیحی هم در موردش نمیدم

:)

در همین حد که دلم خواست فقط از آقای عمرانی تشکر کنم و ابراز ناراحتی که تدریس رو کنار میذاره



_________________

معرفی چند معلم

خانوم جعفری دبیر دینی: دکترای الاهیات

جزو اون دبیرای ناب

ازون مذهبیای دلنشین

ازونا که آدم فقط دلش میخاد طرف حرف بزنه و تو فقط گوش کنی

با همه خوبه

منطقی

چشماش زلال( من معمولا از چشمای کسی تعریف نمی کنم)

خلاصه از اون با اخلاقای روشن فکر

_________

خانوم مصلحی دبیر زبان

به روش تدریسش کاری ندارم

ظاهر مدرن باطن سنتی

تا جایی که من شناختم خانوم بسیار با اخلاقیه

دوستدار شاگرده

خوشبختانه اصلن عقده ای نیست

با وجود تعصبش و سنتی بودنش باز هم خوش فکره


_____________

خانوم سهرابی.دبیر فیزیک

دانشجوی دانشگاه معتبر فیزیک محض

به زور مجبورش کردن معلم شه

ازووون معلمای جوون خوش فکر

ای تو روحش که خیییلی سخت امتحان می گیره:)

اصن براش مهم نیس دانش آموز می فهمه یا نه و گوش میده یا نه...فقط درسشو میده و انصافا هم تدریسش عالی و کامله

_____________

جغرافی .خانوم صالحی

ازین خانومایی که فعال محیط زیستن و کلی تو شهر معروفن و اینا

هزار تا انجمن و اینا داره

در مقام معلمی کمی خودشو ** می کنه ولی فقط کافیه باهاش بری اردویی چیزی

ینی ازون پایه هاشه

در محیط بیرون از کلاس باهاش هر کثافت کاری ای میشه بکنی به شرطی که محیط طبیعی آسیب نبینه:)

خوب تدریس میکنه ینی در واقع جغرافی ک تدریس نمیخاد خود کتابش ولی خب مباحثی که مطرح می کنه دوس دارم

نصف دنیا و هم گشته

خودشو درگیر زن و بچه هم نکرده فعلن:دی

ازون پارتی کلفاییه که حرفش خیلی برو داره تو کادر مدرسه

_____________

دفاعی

از این پیرزن لحجه دارا

جلسه ی اول خیلی برخورد بدی داشتیم باهاش

یکم سطحی نگره و خب فکرش قدیمیه

با این وجود بعد چند جلسه متوجه شدم شعورش نسبت به رشته و سنش بالاست

و باهاش اگر رفیق شی آدم باحالیه ولی خو چرت و پرتشو باس بگه دیگه

___________

زبان فارسی.خانوم نمی دونم چی

خوب مونده ولی به نظرم نسبتا سنش بالاست

ازین معلم های خوش صدای بسیار مودبه ولی امان از وقتی که عصبانی بشه

حتی از دادن فحش خار مادر هم ابایی نداره:|

خوب درس میده

در حالت عادی مهربون به نظر می رسه

___________

ادبیات خانوم عبدالهی

جیگر دماغ عملی

همیشه موهای طلایی رنگ شدش  به صورت کج از مقنعش بیرونه

از اون آدماست که وقتی شعر می خونه یا داستان تعریف می کنه دلت می خواد فقط گوش بدی

یه جوری عشوه می ریزه من به شخصه فک می کنم میخاد تورمون کنه

هر چقدرم عصبانی بشه بازم ذاتن با ادبه نهایتش یکم جیغ جیغ می کنه و ساکت میشه بعدش

بدیش اینه که انقدر حررف بی مربوط می زنه که اصن وقت نمیشه درس بده

ولی خو در کل خوبم کار کرد باهامون

_________

عربی.خانوم سخایی

کار معلم عربی ها سخته. معمولا بچه ها از عربی خیلی خوششون نمیاد

ولی خب خوب تونست موفق بشه

سطح بالا درس میده عموما هم میفهمن چی میگه

اینم یکم ناز و عشوه ی زیر پوستی داره

ابروهاشم پیوندیه:)

در کل تو این دو سال ازش راضی بودم

_________

آمار : خانوم میرهاشمی

ما اصلن چیزی ب اسم آمار نداشتیم چون این خانوم بسیار محترم تمام ساعات آمار رو برای ریاضی گرفت

____________

ریاضی: میرهاشمی

خیلی دلم نمیخاد در موردش صحبت کنم دیوثو:|

+ وبلاگ خودمه میخام فحش بدم.سننه؟

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۹
دختر حاجی